- داننده
- واقف آگاه خبردار، عالم بامعرفت، جمع دانندگان. یا قوت (قوه) داننده. قوه عاقله
معنی داننده - جستجوی لغت در جدول جو
- داننده
- دانا، کسی که امری یا مطلبی را می داند، آگاه، استاد، ماهر،
برای مثال بیارید داننده آهنگران / یکی گرز فرمای ما را گران (فردوسی - ۱/۷۱)
- داننده
- واقف، آگاه، عالم، بامعرفت، جمع دانندگان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه کسی را بخنده درآورد
کسی که شخصی دیگر یا چهارپا را بدواند
آنکه چیزی یا جانوری را براند، آنکه اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه را براند شوفر
مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد
تکان دهنده، جنباننده
پاره کننده، چاک دهنده
بالارونده، برباددهنده
کسی که وسیلۀ نقلیه ای را می راند
آنکه دیگری را وادار به دویدن کند، کسی که سوار بر اسب یا چهارپای دیگر شود و او را بدواند
کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک
حرکت دهنده جنباننده تکان دهنده
شبیه، نظیر
شبیه، نظیر
Possessor
владелец
Besitzer
володар
posiadacz
possuidor
possessore
poseedor
possesseur
bezitter
pemilik
حائزٌ