معنی دواننده - فرهنگ فارسی عمید
معنی دواننده
- دواننده
- آنکه دیگری را وادار به دویدن کند، کسی که سوار بر اسب یا چهارپای دیگر شود و او را بدواند
تصویر دواننده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دواننده
دواننده
- دواننده
- این کلمه از دواندن است. که دواند. که به دویدن دارد. کسی که شخصی یا جانوری را به دویدن وادارد. (یادداشت مؤلف). رجوع به دواندن و دوانیدن شود
لغت نامه دهخدا