از: داغ + آنه بمعنی مزد داغ کردن، داغانۀ شتر، پولی که بعنوان رسوم از شتر میگرفته اندبعهد صفویه: ایشیک آقاسی باشیان دیوان که حکومت ری با ایشان بوده و قشون مقرری نیز داشته اند و رسوم نیز برین موجب دارند... از داغانۀ شتر از پنجاه نفر، یک نفر... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 54)
از: داغ + آنه بمعنی مزد داغ کردن، داغانۀ شتر، پولی که بعنوان رسوم از شتر میگرفته اندبعهد صفویه: ایشیک آقاسی باشیان دیوان که حکومت ری با ایشان بوده و قشون مقرری نیز داشته اند و رسوم نیز برین موجب دارند... از داغانۀ شتر از پنجاه نفر، یک نفر... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 54)
کامل، درست وحسابی مثلاً کتک جانانه، دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مثال سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ - ۵۲)
کامل، درست وحسابی مثلاً کتک جانانه، دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مِثال سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ - ۵۲)
آنکه داغ نهد. داغ کننده نشان را یا مداوا را یا مجازات را: داغ نه ناصیه داران پاک تاج ده تخت نشینان خاک. نظامی. درۀ محتسب که داغ نه است از پی دوغ کم دهان ده است. نظامی
آنکه داغ نهد. داغ کننده نشان را یا مداوا را یا مجازات را: داغ نه ناصیه داران پاک تاج ده تخت نشینان خاک. نظامی. درۀ محتسب که داغ نه است از پی دوغ کم دهان ده است. نظامی