جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با داغینه

داغینه

داغینه
کهنه و مستعمل. (انجمن آرا) (برهان) ، آهن داغ
لغت نامه دهخدا

داغانه

داغانه
در دورۀ صفویه، پولی که به عنوان مزد داغ کردن یا باج و خراج چهارپایان گرفته می شد
داغانه
فرهنگ فارسی عمید

دارینه

دارینه
دهی از دهستان نمشیر بخش بانه شهرستان سقز است که در 24 هزارگزی شمال باختری بانه و 7هزارگزی جنوب باختری راه شوسه بانه بسردشت واقع شده است. کوهستانی. سردسیر و سکنۀ آن 85 تن است. در دو محل بفاصله 2 هزار گز واقع، بالا و پائین نامیده شده است. سکنۀپائین 60 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

داغ نه

داغ نه
آنکه داغ نهد. داغ کننده نشان را یا مداوا را یا مجازات را:
داغ نه ناصیه داران پاک
تاج ده تخت نشینان خاک.
نظامی.
درۀ محتسب که داغ نه است
از پی دوغ کم دهان ده است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

داغانه

داغانه
از: داغ + آنه بمعنی مزد داغ کردن، داغانۀ شتر، پولی که بعنوان رسوم از شتر میگرفته اندبعهد صفویه: ایشیک آقاسی باشیان دیوان که حکومت ری با ایشان بوده و قشون مقرری نیز داشته اند و رسوم نیز برین موجب دارند... از داغانۀ شتر از پنجاه نفر، یک نفر... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 54)
لغت نامه دهخدا

داغانه

داغانه
نام قصبه ای در 114هزارگزی شمال شرقی سنت لویی در سنگال آفریقای غربی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

دوغینه

دوغینه
دوغه. آلتی است که بدان ماست و روغن مصفی سازند. (آنندراج). رجوع به دوغه شود
لغت نامه دهخدا