جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با داغان

داغان

داغان
متفرق کردن پریشان ساختن (کله اش را با گلوله داغان کرد)، خرد کردن، یا درب و داغان کردن پریشان کردن، خردکردن
فرهنگ لغت هوشیار

داغان

داغان
متلاشی، در تداول عامه، درب و داغان، سخت متلاشی و ازهم پاشیده، پراکنده، داغون (در تداول مردم تهران)
لغت نامه دهخدا

داغان

داغان
نام محلی کنار راه قم و اصفهان میان دوراهۀ کاشان و قلعه چم، در 171500گزی تهران
لغت نامه دهخدا

باغان

باغان
چند باغ میوه که در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: باخان)
باغان
فرهنگ نامهای ایرانی