جدول جو
جدول جو

معنی دارکدو - جستجوی لغت در جدول جو

دارکدو
چوبی بلند که در وسط حقیقی میدان بر پای کنند و در قدیم طلا و نقره از آن آویزان می کردند و تیر اندازان سواره در حال تاخت تیری بسوی آن میانداختند. تیر هر کس که بدان اصابت میکرد آن کدو را با اسب و خلعت به او میدادند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داریاو
تصویر داریاو
(پسرانه)
نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
صاحب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تارکده
تصویر تارکده
اینترنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارکده
تصویر بارکده
بار انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارکاو
تصویر بارکاو
هماهنگ، موافق، موزون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروکده
تصویر داروکده
جایی که در آن دارو فروشند مغازه فروش دارو دواخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارکوب
تصویر دارکوب
مرغی که با منقار درخت را سوراخ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارکوب
تصویر دارکوب
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه، سفید، زرد و سبز که با پنجه های خود به تنه و شاخه های درخت می چسبد و حشرات را با منقار از زیر پوست درخت بیرون می آورد و می خورد
داربر، دارشکنک، دارسنب، درخت سنبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
((رَ دِ یا دَ))
آن که چیزی را دارد، صاحب، مالک، خداوند، چیزدار، ثروتمند، مال دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارکوب
تصویر دارکوب
پرنده ای که بر تنه درختان می نشیند و با منقار محکم و بلند خود از کرم های موجود در آن تغذیه می کند، درخت سنبه، دارشکنک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارکده
تصویر بارکده
بارخانه، بارانداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
Possessor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ผู้ครอบครอง
دیکشنری فارسی به تایلندی