- دارکدو
- چوبی بلند که در وسط حقیقی میدان بر پای کنند و در قدیم طلا و نقره از آن آویزان می کردند و تیر اندازان سواره در حال تاخت تیری بسوی آن میانداختند. تیر هر کس که بدان اصابت میکرد آن کدو را با اسب و خلعت به او میدادند
معنی دارکدو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اینترنت
بار انداز
هماهنگ، موافق، موزون
جایی که در آن دارو فروشند مغازه فروش دارو دواخانه
مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد
مرغی که با منقار درخت را سوراخ کند
کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه، سفید، زرد و سبز که با پنجه های خود به تنه و شاخه های درخت می چسبد و حشرات را با منقار از زیر پوست درخت بیرون می آورد و می خورد
داربر، دارشکنک، دارسنب، درخت سنبه
داربر، دارشکنک، دارسنب، درخت سنبه
پرنده ای که بر تنه درختان می نشیند و با منقار محکم و بلند خود از کرم های موجود در آن تغذیه می کند، درخت سنبه، دارشکنک
بارخانه، بارانداز
Possessor
владелец
Besitzer
володар
posiadacz
possuidor
possessore
poseedor
possesseur
bezitter
pemilik
حائزٌ
בעלים
mwenye mali
ผู้ครอบครอง
অধিকারী