جدول جو
جدول جو

معنی دارکوب

دارکوب
پرنده ای که بر تنه درختان می نشیند و با منقار محکم و بلند خود از کرم های موجود در آن تغذیه می کند، درخت سنبه، دارشکنک
تصویری از دارکوب
تصویر دارکوب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دارکوب

دارکوب

دارکوب
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه، سفید، زرد و سبز که با پنجه های خود به تنه و شاخه های درخت می چسبد و حشرات را با منقار از زیر پوست درخت بیرون می آورد و می خورد
داربُر، دارشِکَنَک، دارسُنب، دِرَخت سُنبه
دارکوب
فرهنگ فارسی عمید

دارکوب

دارکوب
مرغی که با منقار درخت را سوراخ میکند، (آنندراج)، رجوع به داربر شود
لغت نامه دهخدا

دارچوب

دارچوب
چوبیکه جامه بر آن اندازند، (آنندراج)، داربست، رجوع به داربست شود
لغت نامه دهخدا

داروکوب

داروکوب
هاون، آنچه در آن دارو را بکوبند یا بسایند، داروکوبه،
کسی که داروها را در هاون ریزد و بکوبد، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دارکوبی

دارکوبی
دهی از دهستان نور علی بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 9 هزارگزی باختر نورآباد و 6هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع و محلی است کوهستانی، سردسیر مالاریائی و سکنۀ آن 60 تن است، آب از چشمه ها، محصول آن غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا