جدول جو
جدول جو

معنی دارستان - جستجوی لغت در جدول جو

دارستان
(رِ)
دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک. محلی کوهستانی. سردسیر و دارای 486 تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه سربند تأمین میشود محصول آنجا غلات، انگور، بن شن، پنبه، بادام، صیفی، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و از فرمهین اتومبیل میرود. در مزرعۀ اصفهانک خرابه های قدیمی مشاهده میشود و امامزاده دارد که بنای آن قدیمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خارستان
تصویر خارستان
زمینی که در آن بوته های خار بسیار روییده باشد، خارزار، خارسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارستان
تصویر کارستان
کار بزرگ و برجسته، محل کار، کارگاه، قصه، حکایت، داستان، برای مثال خم زلف تو دام کفر و دین است / ز کارستان او یک شمّه این است (حافظ - ۱۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
نمایندۀ دولت در دادگاه که ادعانامه دربارۀ تبهکاران صادر می کند، مدعی العموم، کسی که داد کسی را از دیگری بگیرد، ستانندۀ داد، داور، دادرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارستان
تصویر شارستان
قسمت اصلی شهرهای قدیم که در پیرامون قلعه ساخته می شد، شهرستان، شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارستان
تصویر نارستان
انارستان، باغ انار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داغستان
تصویر داغستان
دل داغدار و پردرد و غم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داورستان
تصویر داورستان
دادگاه، عدالت خانه، داوری خانه، داوری گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
جای داد، محل عدل و داد، جای داد دادن و داوری کردن، برای مثال من شکستم حرمت ایمان او / پس یمینم برد دادستان او (مولوی - ۴۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارستان
تصویر مارستان
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارستان
تصویر مارستان
پارسی تازی گشته بیمارستان بیمارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارستان
تصویر شارستان
شهرستان، شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارستان
تصویر خارستان
گلستان، جای پرجا
فرهنگ لغت هوشیار
فتوی قضا. آنکه اجرای عدالت کند داور قاضی، پادشاه امیر، نماینده دولت در دادگاه که علیه مجرمان ادعا نامه صادر کند مدعی العموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارستان
تصویر مارستان
((رِ))
بیمارستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارستان
تصویر نارستان
((ر))
انارستان، باغ انار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارستان
تصویر کارستان
((رِ))
مدل کار، حکایت، سرگذشت، کار بزرگ، کار شگفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
((س))
اجراکننده عدالت، نماینده دولت در دادگاه که وظیفه اش صدور حکم و نظارت بر اجرای آن است، مدعی العموم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارستان
تصویر خارستان
((رِ))
جای پرخار، خارسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
قانون، فتوا، فتوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
Prosecutor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
procureur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
fiscal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
תובע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
अभियोजक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
jaksa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
aanklager
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
Staatsanwalt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
procuratore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
promotor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
检察官
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
prokurator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
прокурор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
прокурор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دادستان
تصویر دادستان
検察官
دیکشنری فارسی به ژاپنی