- دادجو
- دادخواه، عدالت جوینده
معنی دادجو - جستجوی لغت در جدول جو
- دادجو
- دادجوینده، جویندۀ عدل و داد، دادخواه،
برای مثال مفرست پیام دادجویان / الاّ به زبان راستگویان (نظامی۳ - ۵۳۳)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی دادا پارسی بنده خانه زاد انگلیسی فاژ (فاق)، رفک (قرنیز) غلام (عموما)، هر غلامی که از کودکی خدمت کسی را کرده باشد (خصوصا)
دادا، دادک، خدمتکار پیر، پیرغلام، للیه، برای مثال بیرون پر ازاین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز غصۀ هر دادا (مولوی - ۱۴۶۴)
غلام (عموماً) هر غلامی که از کودکی خدمت کسی کرده (خصوصاً)
دادخواهی، عمل دادجو