دادجوی، دادخواه، عدالت جوینده، ج، دادجویان: بفرمودتا هر که بد دادجوی سوی موبدان موبد آورد روی، فردوسی، جهانی بدرگاه بنهاد روی هر آن کس که بد در جهان دادجوی، فردوسی، مفرست پیام دادجویان الا بزبان راستگویان، نظامی، ، داددهنده، دادرس: چو رامین دادجوی و دادگر شد جهان از خفتگان آسوده تر شد، (ویس و رامین)
دادجوی، دادخواه، عدالت جوینده، ج، دادجویان: بفرمودتا هر که بد دادجوی سوی موبدان موبد آورد روی، فردوسی، جهانی بدرگاه بنهاد روی هر آن کس که بد در جهان دادجوی، فردوسی، مفرست پیام دادجویان الا بزبان راستگویان، نظامی، ، داددهنده، دادرس: چو رامین دادجوی و دادگر شد جهان از خفتگان آسوده تر شد، (ویس و رامین)
دهی جزء دهستان چای پاره بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 15 هزارگزی شمال باختری زنجان و 12 هزارگزی راه آهن زنجان تبریز، کوهستانی، سردسیر و دارای 192 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان چای پاره بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 15 هزارگزی شمال باختری زنجان و 12 هزارگزی راه آهن زنجان تبریز، کوهستانی، سردسیر و دارای 192 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
پیرغلام، مطلق غلام را گویند عموماً و پیرغلامی را که از کوچکی خدمت کسی کرده باشد خصوصاً، (برهان)، پیرغلامی که از خردی باز خدمت کرده باشد، غلام پیر که خدمت خردان کند، هر غلام عموماً و پیرغلامی که از طفلی خدمت کرده باشدو بمنزلۀ لله بود خصوصاً، (جهانگیری) : بیرون بر از این طفلی ما را برهان ای جان ازمنت هر دادو وز غصۀ هر دادا، مولوی
پیرغلام، مطلق غلام را گویند عموماً و پیرغلامی را که از کوچکی خدمت کسی کرده باشد خصوصاً، (برهان)، پیرغلامی که از خردی باز خدمت کرده باشد، غلام پیر که خدمت خردان کند، هر غلام عموماً و پیرغلامی که از طفلی خدمت کرده باشدو بمنزلۀ لله بود خصوصاً، (جهانگیری) : بیرون بر از این طفلی ما را برهان ای جان ازمنت هر دادو وز غصۀ هر دادا، مولوی