- خیر
- نیکوئی، خوبی کرم، بزرگواری، نجابت
معنی خیر - جستجوی لغت در جدول جو
- خیر
- هرزه، بیهوده، عبث
گل همیشه بهار، گل شب بو، خیری،برای مثال چنان ننگش آمد ز کار هجیر / که شد لاله برگش به کردار خیر (فردوسی۴ - ۴۳۲)
خیرخیر: بیهوده، حیران، سرگردان، بی سبب،برای مثال نخستین از اغریرت اندازه گیر / که بر دست او کشته شد خیرخیر تیره و تار،(فردوسی - ۲/۳۳۵) برای مثال از آوای گردان و باران تیر / همی چشم خورشید شد خیرخیر (فردوسی - ۳/۱۴۹)
- خیر
- مقابل شر، خوبی، نیکویی، احسان، نیکی، صلاح، اجر اخروی، ثواب، سود، فایده، خوب، نیک، (شبه جمله، قید) مقابل بلی، نه، مال
- خیر ((خَ یِّ))
- نیکوکار، سخت نیک
- خیر
- خیره، سرگشته، عبث، بیهوده
- خیر ((خَ))
- نیکویی، پاداش، پاداش نیک، صواب، بابرکت
- خیر
- نیکوکار، کریم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قیام
گل همیشه بهار
بدخواه، بد اندیش، ستمگر، آزار دهنده، نابکار
همیشه بهار، گل شب بو
ویژگی حالت چشم هنگام بادقت نگاه کردن به یک چیز، در علم زیست شناسی خیری
کنایه از با حالت فرومانده از حیرت و شگفتی، باسرگشتگی، باحیرت، برای مثال ملک در سخن گفتنش خیره ماند / سر دست فرماندهی برفشاند (سعدی۱ - ۴۹)
خیره کننده، بی سبب، به بیهودگی، برای مثال هر که تواند که فرشته شود / خیره چرا باشد دیو و ستور (انوری - ۶۵۴)
کنایه از بی پروا، گستاخ، سرکش، بی شرم، برای مثال همه پیش من جنگجوی آمدند / چنان خیره و پوی پوی آمدند (فردوسی - ۱/۲۲۳)
خیره شدن: از روی حیرت و شگفتی به چیزی چشم دوختن، حیران و متحیر شدن
خیره کردن (ساختن): حیران و سرگردان ساختن، کنایه از به شگفتی انداختن
کنایه از با حالت فرومانده از حیرت و شگفتی، باسرگشتگی، باحیرت،
خیره کننده، بی سبب، به بیهودگی،
کنایه از بی پروا، گستاخ، سرکش، بی شرم،
خیره شدن: از روی حیرت و شگفتی به چیزی چشم دوختن، حیران و متحیر شدن
خیره کردن (ساختن): حیران و سرگردان ساختن، کنایه از به شگفتی انداختن
شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف، شب انبوی، خیری، هیری، زراوشان، برای مثال تا خوید نباشد به رنگ لاله / تا خار نباشد به بوی خیرو (فرخی - ۴۵۴)
صفه، ایوان، رواق
خیرو. خیری، گل همیشه بهار
نیکی، نیکویی
طاق، ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، رواق، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین
شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف، شب انبوی، خیرو، هیری، زراوشان
شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف، شب انبوی، خیرو، هیری، زراوشان
آخری
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
پایانی، فرجامین، واپسین، واپسینه، تازه، پسین
بر گزیده شدن
برگزیدن، انتخاب کردن
بهتر، خوب تر، نیکوتر
آخرین، بازپسین، مؤخّر، آخر، پسین، واپسین، دنباله و آخر چیزی، آخرین موقع پیش از این
پسین، بازپسین، آخری
اکهام
خوشامد، خوش آمد