هرزه، بیهوده، عبث گل همیشه بهار، گل شب بو، خیری، برای مثال چنان ننگش آمد ز کار هجیر / که شد لاله برگش به کردار خیر (فردوسی۴ - ۴۳۲) خیرخیر: بیهوده، حیران، سرگردان، بی سبب، برای مثال نخستین از اغریرت اندازه گیر / که بر دست او کشته شد خیرخیر (فردوسی - ۲/۳۳۵) تیره و تار، برای مثال از آوای گردان و باران تیر / همی چشم خورشید شد خیرخیر (فردوسی - ۳/۱۴۹)