معنی اخیر - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اخیر
اخیر
- اخیر
- آخرین، بازپسین، مؤخّر، آخر، پسین، واپسین، دنباله و آخر چیزی، آخرین موقع پیش از این
فرهنگ فارسی عمید
اخیر
- اخیر
- به. خیر. بهتر: هو اخیرُ منک، بمعنی هو خیر منک است، یعنی او از تو به است و در آن معنی تفضیل نیست
لغت نامه دهخدا
اخیر
- اخیر
- پسین. (مؤیدالفضلاء). بازپسین. واپسین. آخر. آخِری. مقابل اوّل و مقدم
لغت نامه دهخدا