- خَالِق
- خالق
معنی خَالِق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کم نور، غش کردن
اشتباه آمیز، اشتباه
رباینده، نافی
خواستگار، یک خوٰاستگار
مطیع، موضوع، تسلیم شده
دنباله دار، بعدی
موانع، مانع
بلند، بالا، بلندی صدا
دانشمند، جهان
صادق، صادقانه، راستگو
ظالم، ناعادلانه
دانشجو
راننده تاکسی، راننده، راننده خودرو
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
متروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
ماورایی، فراطبیعی
خدمتکار، بنده، سرویس دهنده، فرمانبردار
خفه کننده، گرفتگی
بی سن، جاودانه، جاویدان
منسوخ، فرسوده، کهنه، بدوی
دعوا جوی، مناقشه کردن
فرسوده، ویران شده
فریبکار، فریبنده، فریب دهنده، فریب آمیز، دوچهره، حیله ای
ناامید، بیهوده
کینه توز، بداخلاق
خواب دیدن، رؤیاپرداز، رویاپرداز
سوزاننده، گنجه، سوزان، مشعل
زیرک، زبردست
خیانت شده، خائن، بی وفا، خیانتکارانه، خیانت آمیز
نگران، ترسیده، ترسان
اختلاس گر، دزد، دزدانه