جدول جو
جدول جو

معنی خونگیر - جستجوی لغت در جدول جو

خونگیر
رگزن فصاد حجام
تصویری از خونگیر
تصویر خونگیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خون گیر
تصویر خون گیر
حجّام، رگ زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوگیر
تصویر خوگیر
آنس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خو گیری
تصویر خو گیری
انس، عادت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوی گیر
تصویر خوی گیر
اکاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خونریز
تصویر خونریز
سفاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دورگیر
تصویر دورگیر
تسخیر کننده آفاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوپذیر
تصویر خوپذیر
قبول عادت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونگرم
تصویر خونگرم
با عاطفه، با مهر، مهرورز، رئوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونریز
تصویر خونریز
کسی که مردم را بکشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوندگار
تصویر خوندگار
مخدوم خداوند گار سرور، عنوان هر یک از پادشاهان آل عثمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونبار
تصویر خونبار
هر چیزی که آغشته به خون باشد
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری که خونش گرم باشد، توضیح جانداری که درای حرارت بدن تقریبا ثابت باشد خونگرم محسوب میشود، مهربانی با محبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوندگار
تصویر خوندگار
عنوان هر یک از پادشاهان عثمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوپذیر
تصویر خوپذیر
آنکه زود به هر چیزی عادت می کند، عادت کننده
فرهنگ فارسی عمید
آنکه صید گور (خر) کند: گوری الحق دونده بود و جوان گورگیر از پسش چو شیر دوان. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خونریز
تصویر خونریز
کسی که مردم را بکشد، سفاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوندگار
تصویر خوندگار
((خُ دِ))
مخدوم، خداوندگار، سرور، عنوان هر یک از پادشاهان آل عثمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دورگیر
تصویر دورگیر
((دُ یا دَ))
ساقی، میخواره، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هواگیر
تصویر هواگیر
اوج گیر، به هوا پرنده، در هوا صید شده، هوایی، آرزومند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خونگرم
تصویر خونگرم
Hotblooded
دیکشنری فارسی به انگلیسی