جدول جو
جدول جو

معنی دورگیر

دورگیر((دُ یا دَ))
ساقی، میخواره، کنایه از پادشاه
تصویری از دورگیر
تصویر دورگیر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دورگیر

دورگیر

دورگیر
چیزی که دسترسی بدان متعذر باشد، (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دورگیر

دورگیر
عالم گیر. (ناظم الاطباء). تسخیرکننده آفاق. (غیاث). کسی که در زمان خود همان کس والی باشد و بس و معنی ترکیبی آن تسخیرکننده آفاق است. (از آنندراج) :
من آن دورگیرم که دارای گرد
ز من جا همی برد و جان هم نبرد.
نظامی (از آنندراج).
اگر خواندشان داور دورگیر
به رفتن نگشتند فرمان پذیر.
نظامی.
که تا دور باشد قوامش پذیر
تو بادی جهان داور دورگیر.
نظامی.
پذیرای پند دبیران شدند
که از جملۀ دورگیران شدند.
نظامی.
، پادشاه. (از ناظم الاطباء). پادشاه هفت اقلیم. (غیاث) ، باده نوش. (از ناظم الاطباء). گیرندۀ شراب که به دور در آورند. کنایه است از شراب خوار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گورگیر

گورگیر
آنکه صید گور (خر) کند: گوری الحق دونده بود و جوان گورگیر از پسش چو شیر دوان. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار

دورسیر

دورسیر
دورگرد. (آنندراج). که در مسافتی دور سیر و گردش کند:
غیرت غیر از قدرش دورسیر
پاک چو امکان تغیر چو غیر.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج).
و رجوع به دورگرد شود
لغت نامه دهخدا

دیرگیر

دیرگیر
که دیر مؤاخذه کند، اغماض کننده:
در خطا دیرگیر و زودگذار
در عطا سخت مهر و سست مهار،
سنایی،
در وی آهسته رو که تیزهش است
دیرگیر است لیک زودکش است،
نظامی (هفت پیکر ص 358)،
- امثال:
خدا دیرگیر است لیکن سخت گیر است
لغت نامه دهخدا

گورگیر

گورگیر
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 74000 گزی جنوب خاور زرقان و 7000 گزی راه فرعی بنداَمیر به خرامه، جلگه و معتدل مالاریایی است، سکنۀ آن 319 تن است، آب آن از رود کر است، محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت وراه آن مالرو است، این قریه را معزآباد هم گویند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، در دو فرسخ و نیم مشرقی گاوکان است، (فارسنامۀ ناصری گفتار دوم ص 258)
لغت نامه دهخدا

گورگیر

گورگیر
آنکه صید گور کند، (آنندراج) :
چو با گورگیران ندارند زور
به پای خود آیند گوران به گور،
نظامی (از آنندراج)،
گوری الحق دونده بود و جوان
گورگیر از پسش چو شیر دوان،
نظامی (هفت پیکر ص 73)
لغت نامه دهخدا