جدول جو
جدول جو

معنی خوراک - جستجوی لغت در جدول جو

خوراک
تغذیه، غذا
تصویری از خوراک
تصویر خوراک
فرهنگ واژه فارسی سره
خوراک
قوت، طعام چیز خوردنی طعام خوردنی
تصویری از خوراک
تصویر خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
خوراک
خوردنی، طعام، غذا، غذایی که از گوشت، سبزی و مانند آن تهیه می شود، کنایه از مورد پسند، مطلوب مثلاً سابقاً اخبار سیاسی خوراکش بود
تصویری از خوراک
تصویر خوراک
فرهنگ فارسی عمید
خوراک
((خُ))
طعام، خوردنی
تصویری از خوراک
تصویر خوراک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوراکی
تصویر خوراکی
غذا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوراکی
تصویر خوراکی
خوردنی طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوراکی
تصویر خوراکی
خوردنی، قابل خوردن، طعام، غذا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوراک
تصویر اوراک
ویرانه، ریهیده ، خرابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوران
تصویر خوران
خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورا
تصویر خورا
سزاوار، شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورا
تصویر خورا
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایان، صالح، فرزام، محقوق، مناسب، فراخور، ارزانی، خورند، باب، اندرخور، شایگان، سازوار، مستحقّ، بابت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوراک محبوسین
تصویر خوراک محبوسین
زواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خوراکی
تصویر پر خوراکی
پر خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خوراک
تصویر پر خوراک
پر خور پر خوار مقابل کم خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد خوراک
تصویر بد خوراک
کسی که خوراکهای پست و خشن و نابجا خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشخوراکی
تصویر خوشخوراکی
خوشخوراک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که خوب و بمقدار زیاد غذا خورد، غذایی که مطبوع باشد لذیذ خوشمزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعد خوراکی
تصویر سعد خوراکی
بادام زمینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم خوراک
تصویر هم خوراک
دو یا چند تن که با هم غذا بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخوراک
تصویر پرخوراک
پرخور، آنکه بسیار غذا بخورد، بسیار خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدخوراک
تصویر بدخوراک
کسی که خوراک های بد و نامطبوع بخورد، بدخورش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوراک
تصویر خوش خوراک
ویژگی کسی که خوب غذا می خورد یا غذاهای خوب می خورد، ویژگی خوراک لذیذ و خوش مزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظرف خوراکخوری
تصویر ظرف خوراکخوری
استک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاریقون خوراکی
تصویر غاریقون خوراکی
غارچ پرورشی غارچ خوراکی سماروغ خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خوراکی
تصویر کم خوراکی
کم خوردن کم خوراکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خوراک
تصویر کم خوراک
آنکه کم خورد کمخور کم خوراک: (جمازه ای راهرو کوه کوهان کمخوار بسیار رو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خوراکی
تصویر گنده خوراکی
خوردن خوراکهای بد و پست (مانند شکنبه روده و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده خوراک
تصویر گنده خوراک
کسی که خوراکش چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک خوراکی
تصویر نازک خوراکی
نازک خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک خوراک
تصویر نازک خوراک
نازک خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه خوراکی
تصویر هرزه خوراکی
هرزه خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم خوراک
تصویر هم خوراک
دو یا چند تن که باهم در خوردن طعام شرکت کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزهخوراک
تصویر هرزهخوراک
کی که هرچیز خوردنی بیابد - در وقت وبیوقت - بخورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش خوراک
تصویر خوش خوراک
((~. خُ))
کسی که خوب غذا بخورد، خوشخوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از به طرز ناخوراک
تصویر به طرز ناخوراک
Unappetizingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی