معنی پرخوراک - فرهنگ فارسی عمید
معنی پرخوراک
پرخوراک
پرخور، آنکه بسیار غذا بخورد، بسیار خوار
تصویر پرخوراک
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرخوراک
پرخوراک
پرخوراک
پرخوار. مقابل کم خوراک. و رجوع به پرخوار و پرخور شود
لغت نامه دهخدا
پرخوراکی
پرخوراکی
پرخواری. پرخوارگی. رجوع به پرخوارگی شود
لغت نامه دهخدا
پرخواره
پرخواره
شکم پرست، برای مِثال کشد مرد پرخواره بار شکم / وگر درنیابد کشد بار غم (سعدی۱ - ۱۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
بدخوراک
بدخوراک
کسی که خوراکهای پست و خشن و نابجا خورد. (فرهنگ فارسی معین) ، رسیده شدن خرما. (آنندراج) : بدر التمر، رسیده شد خرما. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.