جدول جو
جدول جو

معنی خواندن - جستجوی لغت در جدول جو

خواندن
تلاوت کردن، قرائت کردن
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
خواندن
((خا دَ))
قرائت کردن، آواز خواندن، دعوت کردن، آموختن، یاد گرفتن، فهمیدن، تشخیص دادن
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
فرهنگ فارسی معین
خواندن
قرائت کردن، مطالعه کردن
دعوت کردن به مهمانی
آواز خواندن
تحصیل کردن، درس خواندن
کسی را صدا زدن، احضار کردن
فرا گرفتن، آموختن
مطابق و هماهنگ بودن مثلاً این امضا با امضای او نمی خواند
کنایه از دریافتن مثلاً از چشم هایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد
تصویری از خواندن
تصویر خواندن
فرهنگ فارسی عمید
خواندن
читать , петь , поющий
دیکشنری فارسی به روسی
خواندن
lesen, singen, singend
دیکشنری فارسی به آلمانی
خواندن
читати , співати , співаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خواندن
czytać, śpiewać, śpiewający
دیکشنری فارسی به لهستانی
خواندن
阅读 , 唱歌 , 唱诵的
دیکشنری فارسی به چینی
خواندن
ler, cantar, cantando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خواندن
leggere, cantare, cantando
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خواندن
leer, cantar, cantando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خواندن
lire, chanter, chantant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خواندن
lezen, zingen, zingend
دیکشنری فارسی به هلندی
خواندن
อ่าน , ร้องเพลง , ร้องเพลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
خواندن
membaca, bernyanyi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خواندن
قرأ , غنّى , ترتيلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
خواندن
पढ़ना , गाना , गा रहे
دیکشنری فارسی به هندی
خواندن
לקרוא , לשיר , מזמר
دیکشنری فارسی به عبری
خواندن
読む , 歌う , 唱えている
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خواندن
읽다 , 노래하다 , 노래하는
دیکشنری فارسی به کره ای
خواندن
okumak, şarkı söylemek, zikir yapan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خواندن
kusoma, kuimba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خواندن
পড়া , গান গাওয়া , গান গাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
خواندن
پڑھنا , گانا , پڑھنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواندنی
تصویر خواندنی
چیزی که شایسته خواندن باشد قابل قرائت: کتاب خواندنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواندنی
تصویر خواندنی
کتاب یا نوشته ای که شایستۀ خواندن باشد، قابل خواندن، خوانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواندنی
تصویر خواندنی
((خا دَ))
چیزی که شایسته خواند باشد، قابل قرائت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخواندن
تصویر برخواندن
قرائت کرردن، خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوانده
تصویر خوانده
مدعی علیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دواندن
تصویر دواندن
بحرکت سریع و تند واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
فرو کردن چیزی باریک و نوک تیز مانند خار سوزن و غیره دربدن یا در جسمی دیگر. فرو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماندن
تصویر خماندن
کج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خان، از ریشه ترکی ساخته فارسی گویان سروران میران جمع خان خانان پادشاهان امیران
فرهنگ لغت هوشیار
قرائت شده مطالعه شده، دعوت شده بمهمانی، احضار شده فرا خوانده، مدعی علیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواردن
تصویر خواردن
تناول کردن، خوردن
فرهنگ لغت هوشیار