جدول جو
جدول جو

معنی خواندنی

خواندنی
کتاب یا نوشته ای که شایستۀ خواندن باشد، قابل خواندن، خوانا
تصویری از خواندنی
تصویر خواندنی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خواندنی

خواندنی

خواندنی
چیزی که شایسته خواندن باشد قابل قرائت: کتاب خواندنی
خواندنی
فرهنگ لغت هوشیار

خواندنی

خواندنی
چیزی که سزاوار و شایستۀ خواندن باشد و خواندن وی مطلوب بود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خواندگی

خواندگی
قرائت. (ناظم الاطباء) ، دعوت. طلب، قبول کردن کودکی را بجای فرزند. (ناظم الاطباء). کسی را که نسبت و خویشی ندارد خویش گرفتن، چون: برادرخواندگی، پسرخواندگی، خواهرخواندگی، دخترخواندگی، مادرخواندگی
لغت نامه دهخدا

نخواندنی

نخواندنی
که لایق خواندن نیست. که مطالعه و قرائت را نشاید، که لایق خواندن و دعوت کردن نیست
لغت نامه دهخدا

خواندن

خواندن
قرائت کردن، آواز خواندن، دعوت کردن، آموختن، یاد گرفتن، فهمیدن، تشخیص دادن
خواندن
فرهنگ فارسی معین

خواندن

خواندن
قرائت کردن، مطالعه کردن
دعوت کردن به مهمانی
آواز خواندن
تحصیل کردن، درس خواندن
کسی را صدا زدن، احضار کردن
فرا گرفتن، آموختن
مطابق و هماهنگ بودن مثلاً این امضا با امضای او نمی خواند
کنایه از دریافتن مثلاً از چشم هایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد
خواندن
فرهنگ فارسی عمید