- خواطف
- جمع خاطف، گرگان، خیره گر ها، درخشان ها، ربا ینده ها، آسیب ها جمع خاطف تیرهایی که بزمین افتد و سپس بسوی هدف رود، درخشهای چشم ربای
معنی خواطف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع خالفه، گولان، سخنان تباه، ستون های خرگاه، زنان، زمین های دیر سبز
جمع خاطر، خاطره ها
مهربانی ها و نرمی ها
جمع واژۀ عاطفه، شفقت، مهربانی
خاطی ها، خطا کننده ها، خطاکارها، گناهکارها، جمع واژۀ خاطی
مهربانیها و عطوفتها و احسانها و نیکوئیها، جمع عاطفه
دنده های پیش دنده های پیشینه جمع لاطف و لاطفه استخوانهای پهلو نزدیک بسینه: ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجاوهبوب شمال و جنوب و قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد
خاطرها، ضمیرها، ذهن ها، قلب ها، یادها، اندیشه ها، نیت ها، قصدها، جمع واژۀ خاطر
درخشندگی که چشم را خیره کند، رباینده
بانگ
درخشندگی خیره کننده