دنده های پیش دنده های پیشینه جمع لاطف و لاطفه استخوانهای پهلو نزدیک بسینه: ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجاوهبوب شمال و جنوب و قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد
استخوانهای پهلوی نزدیک سینه. (منتهی الارب) : ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجا و هبوب شمال و جنوب قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد. (کلیات سعدی ص 4)
جَمعِ واژۀ عاطفه. (از اقرب الموارد). رجوع به عاطفه شود. مهربانیها. (آنندراج) (غیاث اللغات). مهربانیها و عطوفتها و احسانها و نیکوئیها و نعمت ها و شفقت ها. (ناظم الاطباء) : تمامی ابواب مکارم و انواع عواطف را بی شک نهایتی است. (کلیله و دمنه). یک حاجت باقی است که در جنب عواطف ملکانه خطری ندارد. (کلیله و دمنه). یا رب که آب دریا چون نفسرد ز خجلت چون بیند این عواطف بیرون از اعتدالش. خاقانی. جائی که عواطف قرابت و شوافع اخوت قائم بود این معنی مستغرب نبود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 175)
لوط. لِواط. کار قوم لوط کردن. (منتهی الارب). اِغلام کردن. از راه پس رفتن زن یا مرد را. غلامبارگی. تازبازی. بچه بازی: می و قمار و لواطه به طریق سه امام مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز. ناصرخسرو. صوفئی باشد به نزد این لِئام الخیاطه و اللواطه و السلام. مولوی. اِغتلام، لواطت کردن، به گل درگرفتن و گل اندود کردن حوض را، چسبیدن به دل و دوست گردیدن، تیر انداختن، چشم زخم رسانیدن، پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب)