معنی خواطر خواطر خاطرها، ضمیرها، ذهن ها، قلب ها، یادها، اندیشه ها، نیت ها، قصدها، جمع واژۀ خاطر تصویر خواطر فرهنگ فارسی عمید
خواطر خواطر جَمعِ واژۀ خاطر. خاطرها. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس). رجوع به خاطر شود:... و خواطر بکنه آن نتواند رسید. (کلیله و دمنه) لغت نامه دهخدا
خواهر خواهر دختری که از پدر و مادر با شخص دیگری یکی باشد و یا تنها از پدر و یا از مادر با هم یکی باشند فرهنگ لغت هوشیار
خواطف خواطف جمع خاطف، گرگان، خیره گر ها، درخشان ها، ربا ینده ها، آسیب ها جمع خاطف تیرهایی که بزمین افتد و سپس بسوی هدف رود، درخشهای چشم ربای فرهنگ لغت هوشیار