جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خاطف

خاطف

خاطف
آن چه که چشم را خیره کند، تیری که به زمین بخورد و سپس به سوی هدف رود
خاطف
فرهنگ فارسی معین

خاطف

خاطف
برقی که چشم را خیره می کند. (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری). درخش که چشم را خیره کند. (منتهی الارب). خیره کننده: و برق خاطف دواسبه غبار را درنیافتی. (سندبادنامه ص 252) ، رباینده. در صفت برق خاطف از آن جهت واقع میشود که بینائی مردم میرباید. (غیاث اللغات) (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

خاطف

خاطف
گرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس). رجوع به لغت گرگ شود
لغت نامه دهخدا

خاطی

خاطی
کسی که به اراده خود خطا کند و مخطی کسی که اداره صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد
فرهنگ لغت هوشیار