کوزۀ گلین منقش که داخل جهاز دختران کنند. کوزۀ گلینی که دخترکان در آن آبهای رنگین کنند و به یکدیگر پاشند. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) : چون مرغ هفت رنگ همی ماند آن خلشک واندر میانش بادۀ رنگین ببوی مشک ما زین خلشک رنگین وین لعبت بدیع باده خوریم تر و بکون دربریم خشک. ابوالخطیر گوزگانی. ، پارچۀ ازار و شلوار رنگارنگ. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
کوزۀ گلین منقش که داخل جهاز دختران کنند. کوزۀ گلینی که دخترکان در آن آبهای رنگین کنند و به یکدیگر پاشند. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) : چون مرغ هفت رنگ همی ماند آن خلشک واندر میانش بادۀ رنگین ببوی مشک ما زین خلشک رنگین وین لعبت بدیع باده خوریم تر و بکون دربریم خشک. ابوالخطیر گوزگانی. ، پارچۀ ازار و شلوار رنگارنگ. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
یک قسم آش که با رشته های پهن خمیر آرد گندم درست می شود زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، سرسره، چچله، چپچله
یک قسم آش که با رشته های پهن خمیر آرد گندم درست می شود زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، سُرسُرِه، چَچَلِه، چَپچَلِه
مردم وام دار و قرض دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قرض دار. (جهانگیری) (انجمن آرا) (رشیدی). ناشنگ. (رشیدی). نلسک با سین بی نقطه نیز هست و به جای لام بای ابجد [نبسک، نبشک] هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). و آن را ناشک نیز خوانند. (جهانگیری). به کسر نون و سکون شین معجمه، قرص دارو باشد، کذا فی المؤید [مؤیداللغات] و در زفان گویا به سین مهمله نیز آمده و نیشک به شین معجمه نیز به این معنی است و در اداه [اداهالفضلاء] به جای قرص دارو، قرض دار به نظر رسیده. چون استشهادی نداشتیم هر دو را نوشتیم. (سروری). در نسخۀ سروری به کسر نون و لام و سکون شین معجمه قرض دار و مرض دار به هر دو روش آورده و تردد کرده. (از رشیدی). در فولرس نلسک، نلشک، ناشک، نیشک، همه به یک معنی آمده. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
مردم وام دار و قرض دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قرض دار. (جهانگیری) (انجمن آرا) (رشیدی). ناشنگ. (رشیدی). نلسک با سین بی نقطه نیز هست و به جای لام بای ابجد [نبسک، نبشک] هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). و آن را ناشک نیز خوانند. (جهانگیری). به کسر نون و سکون شین معجمه، قرص دارو باشد، کذا فی المؤید [مؤیداللغات] و در زفان گویا به سین مهمله نیز آمده و نیشک به شین معجمه نیز به این معنی است و در اداه [اداهالفضلاء] به جای قرص دارو، قرض دار به نظر رسیده. چون استشهادی نداشتیم هر دو را نوشتیم. (سروری). در نسخۀ سروری به کسر نون و لام و سکون شین معجمه قرض دار و مرض دار به هر دو روش آورده و تردد کرده. (از رشیدی). در فولرس نلسک، نلشک، ناشک، نیشک، همه به یک معنی آمده. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نوعی از آش آردباشد. (برهان). نوعی از آش است که از خمیر میسازند ولی آن را رشته نمی کنند بلکه از تکه های درشت خمیر چنانکه در برابر آش رشته گویند آش لخشک. آش لخشک را عموم خورند ولی آش رشته مخصوص اعیان است. (لغت محلی گناباد خراسان). لاکشه. لاخشه. لخشه. لاکچه. توتماج. تتماج. لطیفه. جون عمه، نام حلوایی هم هست. (برهان) ، ترترک و آن سنگی باشد لغزنده در بعضی از کوهها که مردم بر بالای آن نشسته خود را سر دهند و همه جا لغزیده بپایین آیند. (برهان). چپچله. چچله. زحلوفه، یخی را نیز گویند که در روی زمین مسطح بسته باشد و طفلان و جوانان بنوعی پای بر آن زنند که همه جا لغزیده روند. (برهان)
نوعی از آش آردباشد. (برهان). نوعی از آش است که از خمیر میسازند ولی آن را رشته نمی کنند بلکه از تکه های درشت خمیر چنانکه در برابر آش رشته گویند آش لخشک. آش لخشک را عموم خورند ولی آش رشته مخصوص اعیان است. (لغت محلی گناباد خراسان). لاکشه. لاخشه. لخشه. لاکچه. توتماج. تتماج. لطیفه. جون عَمه، نام حلوایی هم هست. (برهان) ، تُرتُرک و آن سنگی باشد لغزنده در بعضی از کوهها که مردم بر بالای آن نشسته خود را سر دهند و همه جا لغزیده بپایین آیند. (برهان). چپچله. چچله. زحلوفه، یخی را نیز گویند که در روی زمین مسطح بسته باشد و طفلان و جوانان بنوعی پای بر آن زنند که همه جا لغزیده روند. (برهان)
دهی است از دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. دارای 155تن سکنه. آب آن از نهر کیاجوی سفیدرود. محصول آنجا برنج، ابریشم و صیفی و مردم آن کشاورزند. این دهکده سه باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. دارای 155تن سکنه. آب آن از نهر کیاجوی سفیدرود. محصول آنجا برنج، ابریشم و صیفی و مردم آن کشاورزند. این دهکده سه باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
کوزۀ سفالین منقش بنقشهای رنگارنگ که در آن انگبین کنند و در جهاز دختران فرستند و نیز در عید نوروز برای یکدیگر بطور هدیه فرستند و کودکان با آن بازی کنند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (از آنندراج) : با مرغ هفت رنگ همین ماند این خکشک وندر میانش باده رنگین ببوی مشک ابوالخطیر منجم (از انجمن آرای ناصری). در برهان قاطع آمده است: کوزۀ سفالین که آنرا برنگهای الوان منقش کرده باشند و در شهر خلخ که یکی از شهرهای حسن خیز است داخل جهاز دختران آرند و در اصل این لغت خاک خشک بوده تخفیف داده خکشک شده
کوزۀ سفالین منقش بنقشهای رنگارنگ که در آن انگبین کنند و در جهاز دختران فرستند و نیز در عید نوروز برای یکدیگر بطور هدیه فرستند و کودکان با آن بازی کنند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (از آنندراج) : با مرغ هفت رنگ همین ماند این خکشک وندر میانش باده رنگین ببوی مشک ابوالخطیر منجم (از انجمن آرای ناصری). در برهان قاطع آمده است: کوزۀ سفالین که آنرا برنگهای الوان منقش کرده باشند و در شهر خلخ که یکی از شهرهای حسن خیز است داخل جهاز دختران آرند و در اصل این لغت خاک خشک بوده تخفیف داده خکشک شده
مقابل تر، آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد آنچه که رطوبت و نم نداشته باشد یابس بی نم مقابل تر مرطوب، آنچه که فاقد آب باشد بی آب مقابل آبدار مرطوب، گیاه پژمرده بی ثمر، خالص سره زر خشک، خسیس ممسک. یا خشک و خالی. فقط تنها: (ببوسه خشک و خالی قناعت کرد)
مقابل تر، آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد آنچه که رطوبت و نم نداشته باشد یابس بی نم مقابل تر مرطوب، آنچه که فاقد آب باشد بی آب مقابل آبدار مرطوب، گیاه پژمرده بی ثمر، خالص سره زر خشک، خسیس ممسک. یا خشک و خالی. فقط تنها: (ببوسه خشک و خالی قناعت کرد)