معنی خلش خلش فرورفتن چیزی نوک تیز در بدن یا چیز دیگر، برای مثال جانب دیگر خلش آغاز کرد / باز قزوینی فغان را ساز کرد (مولوی - ۱۵۶) تصویر خلش فرهنگ فارسی عمید
خلش خلش عمل خلیدن. (از ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف) : جانب دیگر خلش آغاز کرد باز قزوینی فغانی ساز کرد. مولوی. ، فرورفتگی چیزی بجایی بنحوی که مجروح گرداند، مانند فرورفتگی خار بعضو آدمی، انقطاع، اندیشه و گمان و شبهه، ریش و جراحت. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا