جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خلشک

خلشک

خلشک
آب دهان. خیو. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

خلشک

خلشک
کوزۀ گلین منقش که داخل جهاز دختران کنند. کوزۀ گلینی که دخترکان در آن آبهای رنگین کنند و به یکدیگر پاشند. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) :
چون مرغ هفت رنگ همی ماند آن خلشک
واندر میانش بادۀ رنگین ببوی مشک
ما زین خلشک رنگین وین لعبت بدیع
باده خوریم تر و بکون دربریم خشک.
ابوالخطیر گوزگانی.
، پارچۀ ازار و شلوار رنگارنگ. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خکشک

خکشک
کوزۀ سفالی رنگین و منقش، برای مِثال با مرغ هفت رنگ همی ماند این خکشک / واندر میانْش بادۀ رنگین به بوی مشک (ابوالخطیر منجم - لغتنامه - خکشک)
خکشک
فرهنگ فارسی عمید

لخشک

لخشک
یک قسم آش که با رشته های پهن خمیر آرد گندم درست می شود
زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، سُرسُرِه، چَچَلِه، چَپچَلِه
لخشک
فرهنگ فارسی عمید

خاشک

خاشک
خاشاک، ریزۀ چوب، علف، کاه و مانندِ آن، خار، خس، علف خشک
خاشک
فرهنگ فارسی عمید