جدول جو
جدول جو

معنی خلاوه - جستجوی لغت در جدول جو

خلاوه
سراسیمه، سرگشته، حیران، کالیوه، کالیو، آسیون، واله، سرگردان، کالیوه رنگ، گیج و گنگ، آسمند، هامی، مستهام، پکر، گیج، گیج و ویجبرای مثال به خویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن / که اینت گوید گول است و آنت گوید دنگ (مولوی۳ - ۱۴۸۳)
تصویری از خلاوه
تصویر خلاوه
فرهنگ فارسی عمید
خلاوه
(خَ / خِ وَ / وِ)
سرگشته. حیران. سراسیمه. دنگ. (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری) :
حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
چو سگ صداع کند تن مزن برآ در سنگ
بخویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن
که اینت گوید گول است و آنت گوید دنگ.
مولوی
لغت نامه دهخدا
خلاوه
حیران، سراسیمه
تصویری از خلاوه
تصویر خلاوه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلاوه
تصویر آلاوه
(دخترانه)
آتشدان، شعله آتش، جایی که در آن آتش روشن می کنند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
به هرحال، برگزیده، نتیجه، گزیده و خالص چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاوه
تصویر کلاوه
سرگشته، گیج، سراسیمه، کلاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلاوه
تصویر آلاوه
الو، شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، ایژک، جرقّه، ضرمه، جمر، آییژ، بلک، اخگر، ژابیژ، جذوه، ابیز، آتش پاره، لخشه، لخچه، سینجر، خدره، جمره برای مثال ز چشمان آن قدر اخگر ببارم / که گیتی سربه سر آلاوه گیرد (باباطاهر - لغتنامه - آلاوه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلاوه
تصویر گلاوه
گلابه، گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علاوه
تصویر علاوه
افزونی و مازاد از هر چیز، اضافه، اضافه شده، افزوده
علاوه کردن: افزودن، اضافه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاشه
تصویر خلاشه
خار و خاشاک، خرده و ریزۀ خار و کاه و گیاه خشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاقه
تصویر خلاقه
آفریننده، آفریدگار، خلق کننده، خالق
فرهنگ فارسی عمید
گل باب سرشته که بدان دیوار را اندود کنند گل و لای: چنانکه شاهد و معشوقه گلابه برسر عاشق میریزد و در چشم وی میزند تا وی چشم باز نتواند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بلند نا سر بار، پارن افزودن افزوده، تارک کله سر و میان سر آدمی باشد، بالای گردن افزونی از هر چیز، زاید از هر چیز مازاد اضافه یا به علاوه
فرهنگ لغت هوشیار
چشم داشتن، درنگ کردن خوبی، شاد مانی، پذیرایی، دلپذیری، جادویی جادو گونگی، مالیدنی، جلوزغ خزه خوبی، نیکوئی، شادمانی، پذیرائی دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلاوه
تصویر صلاوه
سرو خمره یی، دارو سای هاون بویه سای، پیشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلابه
تصویر خلابه
مونث خلاب فریبنده زن چرب زبانی زبانفریبی با زبان فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاشه
تصویر خلاشه
خاشاک. خار و خاشاک
فرهنگ لغت هوشیار
پالیده ژاو سارا هنگرت خلاص بی آمیغ، برگزیده منتخب، کوته شده مطلب یا نوشته ای، سخن کوتاه باری بهر حال: (خلاصه کار بجایی رسید که برای او آبرو نماند) پاکیزه ترین و خالصترین و بهترین اجزاء و مواد یک چیز، منتخب، انتخاب شده
فرهنگ لغت هوشیار
جانشینی مونث خلاق. یا قدرت خلاقه. نیرویی که موجب خلق آثار بدیع گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاقه
تصویر خلاقه
نرمی، تابانی مونث خلاق: آفریننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاله
تصویر خلاله
دوستی ناب دوستی، دندان کاو، زفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلاوه
تصویر حلاوه
شیرینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلاوه
تصویر آلاوه
شعله آتش آلاو، دیگدان جایی که در آن آتش روشن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوه
تصویر تلاوه
خوانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاوه
تصویر کلاوه
((کَ وَ یا وِ))
کلایه، کلافه، ریسمان خام که بر چرخه پیچیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
((خُ ص ِ))
سخن کوتاه، باری، به هر حال، برگزیده، خالص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علاوه
تصویر علاوه
((عِ یا عَ وِ))
سرباری، مازاد، اضافه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاشه
تصویر خلاشه
((خَ ش))
خاشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلاوه
تصویر آلاوه
شعله آتش، زبانه آتش، جایی که در آن آتش روشن کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
چکیده، گزیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
Outline
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
контур
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
Umriss
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
контур
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
zarys
دیکشنری فارسی به لهستانی