جدول جو
جدول جو

معنی علاوه

علاوه
افزونی و مازاد از هر چیز، اضافه، اضافه شده، افزوده
علاوه کردن: افزودن، اضافه کردن
تصویری از علاوه
تصویر علاوه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با علاوه

علاوه

علاوه
بلند نا سر بار، پارن افزودن افزوده، تارک کله سر و میان سر آدمی باشد، بالای گردن افزونی از هر چیز، زاید از هر چیز مازاد اضافه یا به علاوه
فرهنگ لغت هوشیار

علاوه

علاوه
سرباری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تارک. قسمت بالای سر یا گردن. (منتهی الارب). أعلی الرأس أو العنق. (اقرب الموارد) ، سر آدمی مادام که بر گردن باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، هر چیز که بر بالای بار شتر گذارند یا بیاویزند، مانند مشک و سفره و جز آن. (منتهی الارب) ، افزونی از هر چیز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، عَلاوی ̍، عَلاوی.
- بعلاوه (از: ب + علاوه) ، باضافه.
- ، علامت افزون دو عدد بیکدیگر (+)
لغت نامه دهخدا

علاوه

علاوه
بلندترین هر چیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بعلاوه

بعلاوه
باضافه علاوه برین. علاوه بر، اضافه بر، بعلاوه، باضافه، افزون بر
بعلاوه
فرهنگ لغت هوشیار