معنی کلاوه کلاوه((کَ وَ یا وِ)) کلایه، کلافه، ریسمان خام که بر چرخه پیچیده باشند تصویر کلاوه فرهنگ فارسی معین
کلاله کلاله زلف، کاکل، بخشی از گل که برای جذب دانه های گرده نگه داشتن و رویاندن آنها و تولید میوه است فرهنگ نامهای ایرانی
کلافه کلافه بی تاب، سردرگم، کلافکلافه شدن: کنایه از مانند کلاف سردرگم شدن، سرگشته شدن، گیج شدنکلافه کردن: کنایه از کسی را مانند کلاف سردرگم کردن، گیج کردن، سرگشته ساختن فرهنگ فارسی عمید