جدول جو
جدول جو

معنی آلاوه

آلاوه
الو، شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، ایژک، جرقّه، ضرمه، جمر، آییژ، بلک، اخگر، ژابیژ، جذوه، ابیز، آتش پاره، لخشه، لخچه، سینجر، خدره، جمره برای مثال ز چشمان آن قدر اخگر ببارم / که گیتی سربه سر آلاوه گیرد (باباطاهر - لغتنامه - آلاوه)
تصویری از آلاوه
تصویر آلاوه
فرهنگ فارسی عمید