- خلاندن
- فرو کردن چیزی باریک و نوک تیز مانند خار سوزن و غیره دربدن یا در جسمی دیگر. فرو کردن
معنی خلاندن - جستجوی لغت در جدول جو
- خلاندن
- فروکردن چیزی باریک و نوک تیز مانند سوزن و خار در بدن یا چیز دیگر
![تصویری از خلاندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/2/5/amd-0032575.jpg)
- خلاندن ((خَ دَ))
- فرو کردن، فرو کردن چیزی باریک و نوک تیز، خلانیدن
![تصویری از خلاندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/1/3/6/mon-0013605.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرو کردن چیزی باریک و نوک تیز مانند خار سوزن و غیره دربدن یا در جسمی دیگر
![تصویری از خماندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/1/0/amd-0011043.jpg)
خم کردن، خم دادن، کج کردن، برای مثال خماند شما را همان روزگار / نماند خمانیده هم پایدار (فردوسی۱/۱۱۳)
![تصویری از خواندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/1/3/7/mon-0013797.jpg)
![تصویری از خواندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/1/2/amd-0041225.jpg)
قرائت کردن، مطالعه کردن
دعوت کردن به مهمانی
آواز خواندن
تحصیل کردن، درس خواندن
کسی را صدا زدن، احضار کردن
فرا گرفتن، آموختن
مطابق و هماهنگ بودن مثلاً این امضا با امضای او نمی خواند
کنایه از دریافتن مثلاً از چشم هایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد
دعوت کردن به مهمانی
آواز خواندن
تحصیل کردن، درس خواندن
کسی را صدا زدن، احضار کردن
فرا گرفتن، آموختن
مطابق و هماهنگ بودن مثلاً این امضا با امضای او نمی خواند
کنایه از دریافتن مثلاً از چشم هایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد
читать , петь , поющий
lesen, singen, singend
читати , співати , співаючий
czytać, śpiewać, śpiewający
阅读 , 唱歌 , 唱诵的
ler, cantar, cantando
leggere, cantare, cantando
leer, cantar, cantando
lire, chanter, chantant
lezen, zingen, zingend
อ่าน , ร้องเพลง , ร้องเพลง
membaca, bernyanyi
قرأ , غنّى , ترتيلٌ
पढ़ना , गाना , गा रहे
לקרוא , לשיר , מזמר
読む , 歌う , 唱えている
읽다 , 노래하다 , 노래하는
okumak, şarkı söylemek, zikir yapan