جدول جو
جدول جو

معنی خضر - جستجوی لغت در جدول جو

خضر
(پسرانه)
نام یکی از پیامبرآنکه طبق روایات چون به آب حیات دست یافت و از آن نوشید عمرجاویدان پیدا کرد
تصویری از خضر
تصویر خضر
فرهنگ نامهای ایرانی
خضر
سبز، شاخه درخت
تصویری از خضر
تصویر خضر
فرهنگ لغت هوشیار
خضر
((خَ ضَ))
سبز شدن، به رنگ برگ درخت درآمدن
تصویری از خضر
تصویر خضر
فرهنگ فارسی معین
خضر
((خَ ض))
سبز، شاخه درخت، زراعت، جای بسیار سبز
تصویری از خضر
تصویر خضر
فرهنگ فارسی معین
خضر
سبزه، گیاه
تصویری از خضر
تصویر خضر
فرهنگ فارسی عمید
خضر
سبز، هر چیزی که به رنگ برگ درخت و گیاه تازه باشد، رنگی که از ترکیب رنگ آبی و رنگ زرد به دست آید
تصویری از خضر
تصویر خضر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خضرا
تصویر خضرا
(دخترانه)
سبز، سبزه وار، چمن زار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خضره
تصویر خضره
سبزی، تیره رنگی در اسپ ، گندمگونی در آدمی، نرمی و نازکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضرم
تصویر خضرم
چاه پر آب، دریای بزرگ مهتر بردبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضرت
تصویر خضرت
سبزی گندمگونی، رنگ سبز، سبز
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اخضر. توضیح درفارسی توجهی در استعمال آن بمذکر و مونث ندارند (بسان مرغزار سبز رنگ اندر شده گردش بیک ساعت ملون کرد روی گنبد خضرا) (فرخی)، سبزه، آسمان، آشکوب فوقانی عمارت، جمع خضر، گیاه سبز رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضرت
تصویر خضرت
سرسبزی، طراوت، شادابی، شادکامی، کامکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خضرت
تصویر خضرت
((خُ رَ))
سبزی، گندمگونی، رنگ سبز، سبزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خضرا
تصویر خضرا
سبز، برای مثال به سان مرغزار سبز رنگ اندر شده گردش / به یک ساعت ملون کرده روی گنبد خضرا (فرخی - ۱)، سبزه زار
فرهنگ فارسی عمید
سبز، مکیاز (امرد)، سبزگون، نیلگون، دیزه اسپ تیره، سبزگرا سبز کپاه سبز، کبود نیلگون آبی. یا چرخ اخضر. آسمان کبود آسمان نیلگون. یا دریای اخضر. آسمان. یا گنبد اخضر. آسمان کبود آسمان نیلگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخضر
تصویر اخضر
سبز رنگ، آبی رنگ، کنایه از شاداب، تر و تازه، کنایه از دریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخضر
تصویر اخضر
((اَ ضَ))
سبز، کبود، آبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خضریات
تصویر خضریات
جمع خضری، سبزهای تر سبزی های تر گیاهان تر
فرهنگ لغت هوشیار
خضرا الدمن سبز پوک، زیبای بد گهر، سبزه خاکروبه سبزه ای که بر سز گین و خاکروبه روید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضراوات
تصویر خضراوات
چمن ها، تره بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضرا شدن
تصویر خضرا شدن
سبز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که در مزبله روید سبزه سرگین دان سبزه کود. توضیح مقتبس از حدیث نبوی: (ایاکم وخضرا الدمن) (احادیث مثنوی)، زیبای بد نژاد پاک از نژاد پلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضراالدمن
تصویر خضراالدمن
سبزه ای که در مزبله و میان خاکروبه و سرگین می روید، کنایه از هر چیزی که ظاهرش آراسته و باطن آن فاسد و خراب باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خضراء
تصویر خضراء
((خَ))
مؤنث اخضر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبر
تصویر خبر
آگهی، تازه، پیام، رسیده، نوداد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطر
تصویر خطر
سیج، ناگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مضر
تصویر مضر
آسیب رسان، زیان آور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اضر
تصویر اضر
زیان آورتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضر
تصویر حضر
درگاه، نزدیک، حضور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختر
تصویر ختر
مکر و عذر کردن، فریفتن، خبیث و فاسد شدن نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تیغ درخت، سیخهای نوک تیز که در شاخه های درختان و گیاهها میروید و هر چیز شبیه بان
فرهنگ لغت هوشیار
سست گردیدن عضو و بخواب رفتن آن، بی حسی پرده، چادر پرده، چادر بی حس بی حس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجر
تصویر خجر
بد بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثر
تصویر خثر
شوریده دلی پریشاندلی، تباه مغزی شرمیدن شرم کردن، سفت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبر
تصویر خبر
عالم، مطلع، واقف، دانا، خبردار، آگاهی، حدیث، اخبار
فرهنگ لغت هوشیار