گیاه. سبزی. (یادداشت بخط مؤلف) : باغها کردی چون روی بتان از گل سرخ راغها کردی چون سنبل خوبان ز خضر. فرخی. جود تو هنگام سحر هم بر شجر هم بر خضر. ناصرخسرو. گل کن ز خون دیده همه خاک سجده گاه زآن پیش کز گل تو همی بردمد خضر. عطار. گرچه خسبی آخر اندر رز نگر این درختان بین و آثار خضر. مولوی. زاغ پوشیده سیه چون نوحه گر در گلستان نوحه کرده بر خضر. مولوی. باش چون دولاب نالان چشم تر تا ز صحن جانت برروید خضر. مولوی