- خشایار (پسرانه)
- قهرمان، نیرومند، شاه دلیر، نام پسر داریوش هخامنشی، تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
معنی خشایار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگبین بر گرفتن (از کندو یا از درختان)، فربه شدن ستور
تخم انواع مختلف ماهی اسیپنسر یا سگ ماهی است که بصورت ماده غذائی در آمده است
زمینی را گویند که از آب دور باشد، خشکزار
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار
استقصاء پی جویی
نوعی مرغابی بزرگ که سری سفید دارد و تنش تیره گونست و بسیاهی زند
نوعی مرغابی بزرگ که سری سفید دارد و تنش تیره گونست و بسیاهی زند
خشکسار، زمین خشک و بی آب و علف
تفحص، پی جویی، برای مثال از فراوانی که خشکامار کرد / زن نهان مر مرد را بیدار کرد (رودکی - ۵۳۵) ، در پزشکی استسقا
کسی که مرتکب خطا شده است، بزه کار
نوعی مرغابی بزرگ و تیره رنگ با سر سفید، برای مثال پیاده همی شد ز بهر شکار / خشنسار بود اندر آن رودبار (فردوسی - ۱/۱۹۱) ، از آن کردار کاو مردم رباید / عقاب تیز برباید خشنسار (دقیقی - ۹۹)
زمین خشک و بی آب و علف، برای مثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲)
مبهوت، بهت زده، سرگردان،برای مثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
مبهوت، بهت زده، سرگردان،
میوه های خشک شده مانند گردو، کشمش، پسته، انجیر، بادام و توت
کشتیار کسی شدن، بسیار اصرار کردن: کشتیار ش شدم که این کار را بکند نکرد
تخم نوعی سگ ماهی که بسیار مقوی و گرانبهاست
تخم خوراکی ماهی خاویار، به اندازۀ عدس و به رنگ های زرد، خرمایی، خاکستری یا سیاه که دارای آلبومین، مواد چربی و مواد فسفری است. از خوراک های فاخر و گران قیمت است و بیشتر در روسیه و کناره های دریای خزر به دست می آید، تخم ماهی، ماهی خاویار
Rasping
хриплый
грубий
szorstki
áspero
áspero