جدول جو
جدول جو

معنی خشکامار

خشکامار
تفحص، پی جویی، برای مثال از فراوانی که خشکامار کرد / زن نهان مر مرد را بیدار کرد (رودکی - ۵۳۵)، در پزشکی استسقا
تصویری از خشکامار
تصویر خشکامار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خشکامار

گشنامار

گشنامار
گرسنگی: در بادیه شدم بتوکل گفتم از آن اهل منازل هیچیز نخورم ورع را یک چشم من بدوی فرد دوست از گشنامار. طعام ندادید از گشنامار بکشتید
فرهنگ لغت هوشیار

خشک خار

خشک خار
خار خشک، آهنی که در بیابان در راه دشمن ریزند تا مانع از عبور سوار و پیاده گردد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خشک آمار

خشک آمار
به معنی خشک آمار است که مرض استسقاء باشد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) ، تتبع و استقصا و تفحص و تجسس و استفسار حساب و استیفاء. (برهان قاطع) :
از فراوانی که خشکامار کرد
زان نهانی مر مرا بیدار کرد.
رودکی.
، جهد کردن. الحاح کردن. اصرار نمودن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خشک انار

خشک انار
نام مرضی که هرچه مریض آب بخورد تشنگی از او برطرف نشود و به تازی استسقاء خوانند. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

خشایار

خشایار
قهرمان، نیرومند، شاه دلیر، نام پسر داریوش هخامنشی، تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
خشایار
فرهنگ نامهای ایرانی

خشکبار

خشکبار
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار
فرهنگ لغت هوشیار