- خسیر
- زیانکار
معنی خسیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هلاک کردن
به زیان انداختن، گمراه ساختن، هلاک کردن
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
برده، دستگیر
راه، گذرگاه، روش
آرمان خواه، اندوه خوار، دریغ خورنده، درمانده، وامانده
آگاه، دانا، با خبر، ساخته شده و مهیا گردانیده
خوب، زیبا، جمیل
ترفند کار
بزرگ، مهم، عظیم، با قدر
سبز، تره سبز
آواز کردن بهنگام خواب یا بهنگام جنگی، بانگ کردن آب
فرومایه
ناکس، فرومایه، دون، پست، حقیر، رذل، سبکمایه
زیان زده، زیان کردن، زیانکاری، زیان ضرر
جانور موذی مانند مار عقرب زنبور و غیره
گمراهی، هلاکی، زیانکاری، بدبختی، خواری
خاکستر سوزنده ای که در آن آتش باشد
پناه دهنده، نگهبان
آرد آمیخته شده با آب و بر آمده و ترش شده جهت ساختن نان
گشت گشت وگذار
زیان بردن، زیان کاری
سهل، آسان، قلیل، اندک
حسرت برنده، افسوس خور، خسته و مانده، ضعیف
بخیل، فرومایه، پست، لئیم، رذل، دنی، سفله
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسر، هتشه، کاشه، برای مثال امروز از خجالت دوشینه بنده را / جانی ست پر ز آتش و طبعی پر از هسیر (سنائی - لغت نامه - هسیر)
یخی که در سرمای سخت بر روی زمین می بندد
یخی که در سرمای سخت بر روی زمین می بندد
معبر، گذرگاه، راه، جاده، رفتن، روان شدن، سیروگردش
آرد آمیخته با آب و ورزدادۀ دانه هایی مانند گندم یا جو، هر مادۀ نرم و شکل پذیر مثلاً خمیر بازی، خاک رس و گچ که با آب مخلوط کرده باشند و آبکی نباشد
بااهمیت، مهم، بسیار، پرخطر، خطرناک، دشوار، ارزشمند، بزرگ، عالی مقام
گرفتار، بندی، زندانی، کسی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود
دشوار، سخت، مشکل
شکسته