جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خسار

خسار

خسار
گمراهی. خساره. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، هلاکی. خساره، غدر. خساره، زیانکاری. خساره. (منتهی الارب) ، بدبختی و خواری. (یادداشت بخط مؤلف) : و از خزاین و کرایم اموال و ساز و اسلحه چندان بریختند که اگر عشر آن وقایۀ عرض خویش ساختندی و بر سبیل فدیه بذل کردندی آبروی بماندی و در کسوت عارو لباس خزی و خسار در اقطار عالم متفرق نشدندی. (ترجمه تاریخ یمینی). همگنانرا در لباس عار و خسار به غزنه بردند. (ترجمه تاریخ یمینی). بعضی در دام طمعگرفتار دمار و خسار گشتند. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا

خسار

خسار
گمراه شدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خساره، زیان یافتن تاجر در تجارت و مغبون شدن او. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خساره
لغت نامه دهخدا

اسار

اسار
دوال افسار بند بنده کردن دستگیر کردن اسیر کردن، به دوال بستن چیزی را بستن، اسیری بردگی
فرهنگ لغت هوشیار

دسار

دسار
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
دسار
فرهنگ لغت هوشیار