جدول جو
جدول جو

معنی خردوانی - جستجوی لغت در جدول جو

خردوانی
(خَ دَ)
عمل دوانیدن خر. مقابل اسبدوانی. در گذشته در ایران رسم بر این بود که پس از اسب دوانی دور میدان خر میدوانیدند و به این ترتیب مسابقه ای چون اسب دوانی انجام می دادند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
بسیاری، کثرت، وفور نعمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خردومند
تصویر خردومند
عاقل، دانا، خردمند، راد، پیردل، داناسر، متدبّر، اریب، خردپیشه، باخرد، متفکّر، بخرد، خردور، فرزانه، نیکورای، لبیب، فروهیده، حصیف، صاحب خرد، فرزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
مانند خودی، بی تکلف، با حالتی به دور از تکلف مثلاً خودمانی حرف می زد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسروانی
تصویر خسروانی
خسروی، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های راست پنج گاه و ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراسانی
تصویر خراسانی
مربوط به خراسان مثلاً موسیقی خراسانی، از مردم خراسان، در علوم ادبی در ادبیات فارسی، سبکی که دارای ویژگی هایی چون سادگی الفاظ، روانی عبارات، خالی بودن مضامین از تخیلات دورازذهن و مقید نبودن به صنایع بدیعی است مانند اشعار رودکی، عنصری، فرخی و منوچهری، سبک ترکستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هندوانی
تصویر هندوانی
ساخته شده در هند، کنایه از شمشیری که در هند می ساخته اند، برای مثال زبان در میان دو لب چون نیامی / که ناگه از او برکشی هندوانی (منوچهری - ۱۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارغوانی
تصویر ارغوانی
به رنگ ارغوان، سرخ مایل به بنفش، برای مثال خوشا با رفیقان یک دل نشستن / به هم نوش کردن می ارغوانی (فرخی - ۳۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
(قَ دُ)
نسبت است به قردوان. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ دُ)
ابوالعباس بن فضل بن عبدالله بن محمد. از محدثان است. وی از علی بن داود قنطری روایت کند و ابواحمد عبدالله بن عدی حافظ جرجانی از او روایت دارد. گویند که ابواحمد روات در سرمن رأی از او روایت شنیده است. (انساب سمعانی). اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرچرانی
تصویر خرچرانی
نگاهبانی الاغ چراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردمانی
تصویر دردمانی
دردمندی. در دم گرفتن، دارای درد، بیمار مریض علیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوردوانی
تصویر گوردوانی
راندن گوران بجایی که شکار آنها آسان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کردوانی گبر به رخش دلاورسپردم عنان زدم برکمربندگبرش سنان (شاهنامه) زره ستبر کرویای بری کرویای صحرایی قرنباد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراسانی
تصویر خراسانی
منسوب به خراسان از مردم خراسان اهل خراسان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده ارغوانی منسوب به ارجوان (ارغوان) ارغوانی به رنگ ارغوان سرخی که به سیاهی زند. توضیح یکی از رنگهای جامه است، نوعی از یاقوت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغوانی
تصویر ارغوانی
گل سرخ، برنگ ارغوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
بسیاری کثرت، وفور نعمت خصب رخاء فراخی، بسامد تکرر کثرت وقوع
فرهنگ لغت هوشیار
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرود گویی تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دگران ذکر گویند، استهزاء تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی پیش در آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردوامی
تصویر پردوامی
حالت و چگونگی پر دوام پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتوانی
تصویر پرتوانی
حالت و چگونگی پرتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
محرم، خودی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به خسروان. شاهانه خسروی، نوعی سرود بنثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسرو پرویز میخواند لحن سی و یکم باربدی، گوشه ای در ماهور راست پنجگاه شور، نوعی شراب اصفهانی، نوعی دینار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خردومند
تصویر خردومند
عاقل خداوند عقل، با فهم با ادراک صاحب هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
((خُ دِ))
خودی، خصوصی، بی تعارف و تکلف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
بسیاری، وفور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارغوانی
تصویر ارغوانی
((اَ غَ))
سرخ مایل به بنفش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسروانی
تصویر خسروانی
((خُ رَ))
شاهانه، نوعی سرود به نثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسروپرویز می خواند، دینار شاهانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرخوانی
تصویر سرخوانی
((~ خا))
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرودگویی، تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دیگران ذکر گویند، استهزاء، تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی، پیش درآمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خردورزی
تصویر خردورزی
منطق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خودمانی
تصویر خودمانی
صمیمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
کثرت، وفور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
Abundance, Plentitude
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
abundância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فراوانی
تصویر فراوانی
изобилие
دیکشنری فارسی به روسی