روزی ستدن. (تاج المصادر بیهقی). روزی بستدن. (زوزنی). روزی ستاندن. روزی یافتن. (منتهی الارب). روزی جستن و در مثنوی ظاهراً بمعنی متعدّی آمده است: زانکه میکائیل از کیل اشتقاق دارد و کیّال شد در ارتزاق. مولوی.
روزی ستدن. (تاج المصادر بیهقی). روزی بستدَن. (زوزنی). روزی ستاندن. روزی یافتن. (منتهی الارب). روزی جستن و در مثنوی ظاهراً بمعنی متعدّی آمده است: زانکه میکائیل از کیل اشتقاق دارد و کیّال شد در ارتزاق. مولوی.
کلمه ترکیست، بمعنی زمینی که آب بسیار همیشه آنرا گلناک دارد بدان حد که پای یا تن آدمی و ستور در آن فروشود، لجن زار، مرداب، زمین پر گل و لای که عبور کاروان از آن مشکل بود، (ناظم الاطباء)، رجوع به باطلاق شود
کلمه ترکیست، بمعنی زمینی که آب بسیار همیشه آنرا گلناک دارد بدان حد که پای یا تن آدمی و ستور در آن فروشود، لجن زار، مرداب، زمین پر گل و لای که عبور کاروان از آن مشکل بود، (ناظم الاطباء)، رجوع به باطلاق شود
باطلاق، پهنه زمینی که به علت نداشتن راه زه کشی، رطوبت در آن اشباع شده، به حالت سست و اسفنجی در آمده، گاه تمام یا بخشی از آن را آب فراگرفته، یا گیاهانی بر آن روییده است
باطلاق، پهنه زمینی که به علت نداشتن راه زه کشی، رطوبت در آن اشباع شده، به حالت سست و اسفنجی در آمده، گاه تمام یا بخشی از آن را آب فراگرفته، یا گیاهانی بر آن روییده است
بر آرنج تکیه دادن، تکیه دادن بر نازبالش، رفاقت کردن، همراهی کردن، دوست طلبیدن، حقی است برای شخص به تبعیت از ملک خود در ملک شخص دیگر برای استفاده بردن کامل از ملک خویش، مانند، حق مجری، حق پنجره، حق
بر آرنج تکیه دادن، تکیه دادن بر نازبالش، رفاقت کردن، همراهی کردن، دوست طلبیدن، حقی است برای شخص به تبعیت از ملک خود در ملک شخص دیگر برای استفاده بردن کامل از ملک خویش، مانند، حق مجری، حق پنجره، حق