- خراز
- چرمدوز، در فارسی: مهره فروش دوزنده در زموزه و جزآن، مشکدوز، آنکه مهره و آینه و گردن بند و مانند آن فروشد مهره فروش
معنی خراز - جستجوی لغت در جدول جو
- خراز
- کسی که درز موزه، کفش، مشک و مانند آن را می دوخت
- خراز ((خَ رّ))
- موزه دوز، مشک دوز، آن که مهره و آینه و گردن بند و مانند آن فروشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهره فروش، مهره های در رشته کشیده شده، مهره و آئینه و قرقره و دگمه کردن و گردن بند فروش
مشک دوزی، موزه دوزی، مورش فروشی
جایی که در آن مهره، گردنبند، آینه، شانه، عطر، جوراب، زینتآلات زنانه و مانند آن فروخته می شود
بز نری که پیشاپیش گلۀ گوسفند حرکت کند، پیشروی گله، نهاز، برای مثال داعی عدل ملک پرور او / گرگ را داده منصب نخراز (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۷)
بزنری که پیش روگله باشد: سپه دشمن اورارمه ای دان که درو نه چراننده شبانست ونه ره جونخراز. (فرخی رشیدی جها. انجمن)
طویل طولانی، طولی شکل
تراز
ویران، نابسامان
خدشه
آس عصاری
بیلان، طراز، نمره، رتبه، سطح، میزان
آند، جمله
برازندگی وزیبائی، آراستگی
شمشیر برنده
یونانی تازی گشته خراشگر
مرد بسیار زیرک و خرج کننده باج، مالیات، جزیه باج، مالیات، جزیه
ویران شدن، ویرانی
نان پز، نانوا
گیاهی است از تیره کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آبداراست. بوته آن کوتاه و ساقه هایش روی زمین میخوابد، میوه گیاه مزبور
پلیدی انداختن ریدن ریستن
مطیع و فرمانبردار و رام
رفتار آهسته از روی ناز سرکشی زیبایی و وقار، بمهمانی بردن شخصی پس از نوید، کسی که مامور همراهی مهمان بخانه میربانست، درترکیب بمعنی (خرامنده) آید: خوش خرام زیبا خرام
بر چینگاه هنگام میوه چینی
آنکه چوب تراشد و برابر سازد، تراشنده چوب