جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خراش

خراش

خراش
اثری که از ناخن یا آلتی نوک تیز بر روی چیزی پیدا می شود، زخم کوچک و سطحی بر روی پوست، کنایه از هر چیز بی فایده و دورریختنی، بن مضارعِ خراشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای خراشنده مثلاً آسمان خراش، جگرخراش، دل خراش، گوش خراش
خراش
فرهنگ فارسی عمید