معنی خرازی - فرهنگ فارسی عمید
معنی خرازی
خرازی
جایی که در آن مهره، گردنبند، آینه، شانه، عطر، جوراب، زینتآلات زنانه و مانند آن فروخته می شود
تصویر خرازی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خرازی
خرازی
خرازی
مهره فروش، مهره های در رشته کشیده شده، مهره و آئینه و قرقره و دگمه کردن و گردن بند فروش
فرهنگ لغت هوشیار
خرازی
خرازی
دکانی که در آن مهره، آینه، گردن بند و زیورآلات زنانه به فروش می رسد
فرهنگ فارسی معین
خرازی
خرازی
مهره های در رشته کشیده شده. (از ناظم الاطباء) ، مهره فروش. (ملخص اللغات حسن خطیب). امروز فروشندۀ صابون و عطر و شانه و مقراض و قلمتراش و آینه های کوچک و قوطی سیگار و سر سیگارو کش و امثال آنرا خرازی گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خرابی
خرابی
اوار ویرانی، تباهی، مستی و بی خویشتنی، زیان ویرانی مقابل آبادی، تباهی فساد، مستی و بیخودی، زیان ضرر
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.