جدول جو
جدول جو

معنی خراز

خراز
کسی که درز موزه، کفش، مشک و مانند آن را می دوخت
تصویری از خراز
تصویر خراز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خراز

خراز

خراز
چرمدوز، در فارسی: مهره فروش دوزنده در زموزه و جزآن، مشکدوز، آنکه مهره و آینه و گردن بند و مانند آن فروشد مهره فروش
فرهنگ لغت هوشیار

خراز

خراز
موزه دوز، مَشک دوز، آن که مهره و آینه و گردن بند و مانند آن فروشد
خراز
فرهنگ فارسی معین

خراز

خراز
دوزندۀ درز موزه و جزآن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) :
ای خردمند نارسیده بدان
گرگ درنده کی بود خراز.
سنائی.
برای آنکه خرازان گه خرز
کنند از سبلت روباه درزن.
خاقانی.
، مشک دوز. (از منتهی الارب) ، در تداول فارسی، فروشندۀ مقراض و قلمتراش و شانه و نوار و عطر و غازه و سپیده واسباب بزک زنانه و امثال آن. (یادداشت بخط مؤلف) ، مهره فروش. خرزه فروش. معمول فارسی زبانانست و در عرب مهره فروشی خرزی به تحریک است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خراز

خراز
مقاتل بن دوالدوز الخراز (که نام اصلی وی مقاتل بن حبان الخراز رقی است) جد احمد بن یحیی بن خالد بن حبان مقری بود. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

خراز

خراز
نام کوهی است این کوه را حراز و طراز و جراز هم در نسخ متعدد ضبط کرده اند. (یادداشت بخط مؤلف) :
بگذرد زود بیکساعت از پول صراط
بجهد باز بیک جستن از کوه خراز.
منوچهری.
قامت کوتاه دارد رفتن شیر دژم
گونۀ بیمار دارد قوت کوه خراز.
منوچهری.
مهتر بود خزینه زر تو از خراز
بهتر بود قمطرۀ عطر و از قمار.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

خراد

خراد
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله دلاوری ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
خراد
فرهنگ نامهای ایرانی