پیخال کردن مرغ یا خاص است به پیخال باز. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). سرگین افکندن مرغ. (تاج المصادر بیهقی) ، خلانیدن آهن و مانند آن ستور را تا تیزرود. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، ریدن ماهی خذاق. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
پیخال کردن مرغ یا خاص است به پیخال باز. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). سرگین افکندن مرغ. (تاج المصادر بیهقی) ، خلانیدن آهن و مانند آن ستور را تا تیزرود. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، ریدن ماهی خذاق. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
رهنما در سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، میان بر زدن راه، بریدن (طی کردن) فاصله ای بی رعایت مسیری که مردم بر عادت یا سهولت طی کنند کوتاهی راه را. طی کردن اقصر فاصله. - ناخن بر، آلتی که بدان ناخن را کوتاه کنند. - نرمه بر، نوعی اره. ، بریده. - بیخ بر، از ریشه بریده. ریشه کن. ته بر. - تربر، تربریده. سبزبر. - ته بر، بیخ بر. - روده بر (در ترکیب) روده بر شدن، خندیدن فراوان تا حد پارگی روده. - سبزبر، سبز بریده چون گندم و جو و جز اینها. - کف بر، بیخ بر. ته بر. ، با فعل زدن و خوردن در تداول آید و معنی در هم کردن و درهم شدن (لازم و متعدی) را افاده کند چنانکه گویند: ورق های بازی را بر زد. ورقهای آس بر خورد یا فلانی در جمع ادبا بر خورد. یا فلانی خود را در میان شعرا بر زده است و رجوع به این دو ترکیب شود
رهنما در سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، میان بر زدن راه، بریدن (طی کردن) فاصله ای بی رعایت مسیری که مردم بر عادت یا سهولت طی کنند کوتاهی راه را. طی کردن اقصر فاصله. - ناخن بر، آلتی که بدان ناخن را کوتاه کنند. - نرمه بر، نوعی اره. ، بریده. - بیخ بر، از ریشه بریده. ریشه کن. ته بر. - تربر، تربریده. سبزبر. - ته بر، بیخ بر. - روده بر (در ترکیب) روده بر شدن، خندیدن فراوان تا حد پارگی روده. - سبزبر، سبز بریده چون گندم و جو و جز اینها. - کف بر، بیخ بر. ته بر. ، با فعل زدن و خوردن در تداول آید و معنی در هم کردن و درهم شدن (لازم و متعدی) را افاده کند چنانکه گویند: ورق های بازی را بر زد. ورقهای آس بر خورد یا فلانی در جمع ادبا بر خورد. یا فلانی خود را در میان شعرا بر زده است و رجوع به این دو ترکیب شود