جدول جو
جدول جو

معنی بذق

بذق(بَ)
رهنما در سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، میان بر زدن راه، بریدن (طی کردن) فاصله ای بی رعایت مسیری که مردم بر عادت یا سهولت طی کنند کوتاهی راه را. طی کردن اقصر فاصله.
- ناخن بر، آلتی که بدان ناخن را کوتاه کنند.
- نرمه بر، نوعی اره.
، بریده.
- بیخ بر، از ریشه بریده. ریشه کن. ته بر.
- تربر، تربریده. سبزبر.
- ته بر، بیخ بر.
- روده بر (در ترکیب) روده بر شدن، خندیدن فراوان تا حد پارگی روده.
- سبزبر، سبز بریده چون گندم و جو و جز اینها.
- کف بر، بیخ بر. ته بر.
، با فعل زدن و خوردن در تداول آید و معنی در هم کردن و درهم شدن (لازم و متعدی) را افاده کند چنانکه گویند: ورق های بازی را بر زد. ورقهای آس بر خورد یا فلانی در جمع ادبا بر خورد. یا فلانی خود را در میان شعرا بر زده است و رجوع به این دو ترکیب شود
لغت نامه دهخدا