جدول جو
جدول جو

معنی خدشه - جستجوی لغت در جدول جو

خدشه
خراش
تصویری از خدشه
تصویر خدشه
فرهنگ واژه فارسی سره
خدشه
خراش، هول، بیم
تصویری از خدشه
تصویر خدشه
فرهنگ لغت هوشیار
خدشه
آسیب، صدمه، اثری که از زخم یا خراش باقی مانده باشد، خراشیدگی، خراش
تصویری از خدشه
تصویر خدشه
فرهنگ فارسی عمید
خدشه
((خَ ش))
خراش
تصویری از خدشه
تصویر خدشه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوشه
تصویر خوشه
(دخترانه)
تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگآنکه به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
اپی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاشه
تصویر خاشه
ریزه چوب و علف ریزه دم مقراض و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدمه
تصویر خدمه
اجتماع مردم، قوم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خادع، فریبکاران، کوره راه ها، دژ خویان بلوس اروند کرش دستان فریب مکرورزی دستان آوری: (بمکر و خدعه در دام افتاد)، مکر فریب دستان فسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدره
تصویر خدره
ریزه و خرده، شراره آتش
فرهنگ لغت هوشیار
اجتماع گلها و یا میوه ها که بواسطه محوری که قائم بهمه آنهاست نگاهداشته شده اند مانند خوشه انگور و خرما و گندم و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاشه
تصویر خاشه
خاشاک، ریزۀ چوب، علف، کاه و مانند آن، خار، خس، علف خشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خدمه
تصویر خدمه
خادم، مجموع کارکنان یک وسیله، مکان یا ماشین مثلاً خدمۀ مسجد، خدمۀ هواپیما، خدمۀ هتل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاشه
تصویر خاشه
((ش ِ))
ریزه چوب و علف و کاه، خاشه، خاشاک، خاشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
((ش))
چندین دانه میوه که به هم پیوسته و از شاخه درخت یا ساقه گیاه آویزان باشد، سنبله، ششمین برج از بروج دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود شهریور ماه در این برج دیده می شود، غوشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدمه
تصویر خدمه
((خَ دَ مِ))
جمع خادم، خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدعه
تصویر خدعه
((خُ عِ))
مکر، حیله و فریب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدره
تصویر خدره
((خُ رِ))
ریزه و خرده، شراره آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوشه
تصویر خوشه
چندین گل، دانه یا میوۀ به هم پیوسته که از ساقۀ گیاه یا شاخۀ درخت آویزان باشند مثلاً خوشۀ انگور، خوشۀ خرما، خوشۀ گندم، خوشۀ جو، در علم نجوم سنبله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خدعه
تصویر خدعه
مکر، حیله، فریب، احتیال، شید، نارو، قلّاشی، کید، دستان، نیرنگ، دلام، تزویر، خاتوله، چاره، تنبل، کلک، ترفند، دغلی، اشکیل، ترب، ستاوه، شکیل، گربه شانی، روغان، دویل، غدر، ریو، گول، حقّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خدره
تصویر خدره
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، اخگر، ابیز، آلاوه، لخشه، جرقّه، خدره، ژابیژ، آییژ، جذوه، لخچه، بلک، جمر، ایژک، جمره، ضرمه، آتش پاره، سینجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خده
تصویر خده
گونه رخساره، گودال دراز رخسار دیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدش
تصویر خدش
خوف، آشفتگی، ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدش
تصویر خدش
((خَ))
اثری که از زخم یا خراش باقی بماند
فرهنگ فارسی معین