جدول جو
جدول جو

معنی خدمه

خدمه
خادم، مجموع کارکنان یک وسیله، مکان یا ماشین مثلاً خدمۀ مسجد، خدمۀ هواپیما، خدمۀ هتل
تصویری از خدمه
تصویر خدمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خدمه

خدمه

خدمه
دوال. (منتهی الارب) (از قاموس) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (از البستان)
لغت نامه دهخدا

خدمه

خدمه
سپیدی ساق گوسپند و بز کوهی و سپیدی در سیاهی وسیاهی در سپیدی ساق آنها نزدیک خردگاه. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از قاموس) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

خدمه

خدمه
ساعت از شب واز روز. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از قاموس) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

خدمه

خدمه
دوال سطبر تافته شده مانند حلقه ای بر خردگاه شتر بسته پاافزار وی را بدان محکم کنند. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) (از معجم الوسیط) ، پای برنجن. (منتهی الارب). پای برنجن و حلقۀ گرد. (از مهذب الاسماء) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) (از معجم الوسیط) (از قاموس).
- امثال:
کالممهوره احدی خدمتیها. این مثل برای حمق زده میشود. (از معجم الوسیط) ، حلقۀ قوم. (ازمنتهی الارب) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از قاموس) (از البستان). منه: فض اﷲ خدمتهم، شکست و پراکنده کرد جماعت آنها را. (از منتهی الارب). منه: ’الحمداﷲ الذی فض خدمتکم’. (از حدیث خالد بن ولید به مرازبه فارس از معجم الوسیط) ، ساق. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از قاموس) (از لسان العرب) (از تاج العروس). ج، خِدَم، خِدام: ابدت الحرب عن خدام المخدرات، ای اشتدت. (از معجم الوسیط) ، جَمعِ واژۀ خادِم. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خدمه

خدمه
خدمت نمودن. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از قاموس) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از معجم الوسیط). چاکری کردن کسی را. در نزد طبیبان بر دو قسم خدمه است: 1- خدمه مهیئه. 2- خدمه مؤدیه.
1- خدمه مهیئه: غایت از آن تهیه و آماده کردن ماده است برای پذیرش فعل مخدوم و فعل آن متقدم بر فعل رئیس است، چون خدمت ریه برای قلب و خدمت معده از جهت کبد. 2- خدمه مؤدیه: غایت از آن تأدیه و رسانیدن چیزهایی است که مخدوم در آنها فعلی انجام داده به اعضاء قابله چون شرائین برای قلب و اورده برای دماغ و مجرای منی برای خصیتین. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا