قاصدی که در قدیم منزل به منزل اسب خود را عوض می کرد، پیک سوار، غلام پست، چپر، نامه بر، پیک، برید، نامه رسان، مأمور پست، قاصد، چاپاربرای مثال توگفتی ز اسرار ایشان همی / فرستد بدو آفتاب اسکدار (عنصری - ۳۳۱)، کیسه ای که نامه ها را در آن می گذاشتند
قاصدی که در قدیم منزل به منزل اسب خود را عوض می کرد، پیکِ سوار، غُلامِ پُست، چَپَر، نامِه بَر، پِیک، بَرید، نامِه رَسان، مأمورِ پُست، قاصِد، چاپاربرای مِثال توگفتی ز اسرار ایشان همی / فرستد بدو آفتاب اسکدار (عنصری - ۳۳۱)، کیسه ای که نامه ها را در آن می گذاشتند
ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام می دهد، اتوماتیک، کنایه از کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام می دهد، نوعی قلم استوانه ای شکل حاوی جوهر غلیظ
ویژگی دستگاهی که بدون نیاز به انسان کار خود را انجام می دهد، اتوماتیک، کنایه از کسی که بدون دستور دیگران کارهای مربوط به خود را خوب انجام می دهد، نوعی قلم استوانه ای شکل حاوی جوهر غلیظ
زمین خشک و بی آب و علف، برای مثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
زمین خشک و بی آب و علف، برای مِثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مِثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
جای ریختن خاک یا خاک روبه، برای مثال بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲ - ۲۴۸۹) ، چو در خاکدان لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱ - ۱۸۹) کنایه از دنیا، برای مثال همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بدند از خاک، بازان خاک گشتند (ناصرخسرو - لغت نامه - خاکدان) ، خانۀ خاکدان دو در دارد / تا یکی را برد یکی آرد (نظامی۴ - ۷۳۴)
جای ریختن خاک یا خاک روبه، برای مِثال بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲ - ۲۴۸۹) ، چو در خاکدانِ لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱ - ۱۸۹) کنایه از دنیا، برای مِثال همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بُدَند از خاک، بازان خاک گشتند (ناصرخسرو - لغت نامه - خاکدان) ، خانۀ خاکدان دو در دارد / تا یکی را بَرَد یکی آرد (نظامی۴ - ۷۳۴)
آنکه خبر از امری دارد: مطلع آگاه، فرمانی است که سرباز یا ورزشکار بر اثر آن باید دو کف پاها را بهم چسبانده راست و مستقیم بایستد بطوریکه سنیه پیش و شکم عقب و سر بالا باشد
آنکه خبر از امری دارد: مطلع آگاه، فرمانی است که سرباز یا ورزشکار بر اثر آن باید دو کف پاها را بهم چسبانده راست و مستقیم بایستد بطوریکه سنیه پیش و شکم عقب و سر بالا باشد
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار