جدول جو
جدول جو

معنی خاطرجو - جستجوی لغت در جدول جو

خاطرجو
خاطرنواز، دل نواز
متضاد: خاطرآزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاطره
تصویر خاطره
(دخترانه)
یاد، یادگاری، یادبود، اتفاقی که در گذشته افتاده و در ذهن شخص باقی مانده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارجو
تصویر کارجو
کارجوینده، جویای کار، آنکه جویای شغلی است، کنایه از مامور، خبردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
اثری که از یک واقعه در ذهن کسی می ماند، یادبود، یادگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
مربوط به خارج از کشور، بیگانه، تهیه شده در خارج از کشور، مقابل داخلی
آنچه مربوط به بیرون و ظاهر چیزی باشد، بیرونی
کسی که بر خلیفۀ وقت خروج کند
کسی که معتقد به مذهب خوارج باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارجه
تصویر خارجه
خارج، مقابل داخله، بیرون از مملکت، تهیه شده در کشورهای خارجی مثلاً چای خارجه، خارجی، اجنبی، بیگانه
فرهنگ فارسی عمید
(طِ جَ)
مقابل پریشان خاطر. (آنندراج). مقابل پریشان خیال. مطمئن. بی تشویش. دل آسوده. فارغ بال. آسوده خاطر
لغت نامه دهخدا
(طِ)
جمع واژۀ خاطره است.
- دفترچۀ خاطرات، دفتری است که شخص خاطرۀ خود را در آن ثبت مینماید.
رجوع به خاطره شود
لغت نامه دهخدا
(مَ جُوو)
نامطلوب. نامترقب. مقابل مرجو: و موجب اوایل نامرجو و مظهر عواقب محمود چگونه است ؟ (سندبادنامه ص 282)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
مقابل خاطرآزاری. (آنندراج). خاطر جستن:
نیست خاطرجوئی معشوق شرط عاشقی
هر که میخواهد بت خود را فرنگی میشود.
میرزا محمد بسمل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خارجه
تصویر خارجه
ملک غیر از وطن برای شخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
اندیشه و خیال، یادبود، یادگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
جمع خاطره، یاد بودها یاد نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامرجو
تصویر نامرجو
ناخواسته نامطلوب ناخواسته: (وموجب اوایل نامرجو و مظهر عواقب محمود چگونه است {مقابل مرجو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
منسوب به خارج و خارجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکرو
تصویر خاکرو
مجازاً متواضع، فروتن
فرهنگ فارسی معین
((رِ جِ))
مؤنث خارج. (در زبان فارسی به همین صورت پذیرفته شده صرف نظر از تأنیث آن)، خارج از مملکت، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
((طِ رِ))
ضمیر، اندیشه و خیال، یادبود، یادگار، آن چه بر کسی گذشته و اثرش در ذهن مانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
جمع خاطره، مجموعه رویدادها و سرگذشت های مربوط به یک شخص یا یک دوره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاطرجمع
تصویر خاطرجمع
((~. جَ))
آسوده، بی تشویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
((رِ))
بیرونی، بیگانه، در قدیم به مخالفان خلیفه می گفتند، جمع خوارج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
انیرانی، بیگانه، فرنگی، بیرونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
یادبود، یادمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
یادبودها، یادمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
خاطره ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آسوده، آسوده خاطر، بی تشویش، بی دغدغه، فارغ البال، مطمئن
متضاد: پریشان خاطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
External, Exterior, Foreign, Outer, Outgoing, Exterior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
внешний , иностранный , общительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
äußerlich, Außen-, extern, fremd, äußere, outgoing
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
зовнішній , іноземний , комунікабельний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
zewnętrzny, zagraniczny, towarzyski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
外部的 , 外部 , 外国的 , 外向的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
exterior, externo, estrangeiro, extrovertido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
esterno, straniero, estroverso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
exterior, externo, extranjero, extrovertido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی