- حَفِظَ
- ارزش قائل شدن، ذخیره کنید، فایل کردن، نگه داشتن، حفظ کردن، یاد گرفتن، مراقبت کردن، محافظت کردن، حفاظت کردن، ذخیره کردن، محفوظ کردن، نگهداری کردن
معنی حَفِظَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترش کردن، ترش
صدای خش خش، سوئیچ کردن
حفر کردن، سوراخ ها، کندن، چالوس کردن، خراشیدن، فرورفتگی ایجاد کردن، تونل زدن، گودال کندن، حفّاری کردن، تراشیدن، گرفتن، از خاک درآوردن
گریه کردن، غم و اندوه
حفاظت گر، حافظ
پنهان کردن، پنهان شده است
تهی کردن، تمام شدن
لبه دادن، او تاب خورد
خراشیدن، یک کام