جدول جو
جدول جو

معنی حَفِظَ - جستجوی لغت در جدول جو

حَفِظَ
ارزش قائل شدن، ذخیره کنید، فایل کردن، نگه داشتن، حفظ کردن، یاد گرفتن، مراقبت کردن، محافظت کردن، حفاظت کردن، ذخیره کردن، محفوظ کردن، نگهداری کردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ترش کردن، ترش
دیکشنری عربی به فارسی
صدای خش خش، سوئیچ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
حفر کردن، سوراخ ها، کندن، چالوس کردن، خراشیدن، فرورفتگی ایجاد کردن، تونل زدن، گودال کندن، حفّاری کردن، تراشیدن، گرفتن، از خاک درآوردن
دیکشنری عربی به فارسی
گریه کردن، غم و اندوه
دیکشنری عربی به فارسی
حفاظت گر، حافظ
دیکشنری عربی به فارسی
پنهان کردن، پنهان شده است
دیکشنری عربی به فارسی
تهی کردن، تمام شدن
دیکشنری عربی به فارسی
لبه دادن، او تاب خورد
دیکشنری عربی به فارسی
خراشیدن، یک کام
دیکشنری عربی به فارسی